کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی (جلد دوم)
معرفی کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی (جلد دوم)
کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی (جلد دوم) نوشتۀ حسین زنگنه و گروهی از مؤلفان در انتشارات آوای نور چاپ شده است. از تکنولوژی آموزشی با توجه به ظهور فناوریها اعم از نظری و فیزیکی تعریف خاصی به عمل آمده که حوزه پژوهشی آن را مشخص میکند؛ اما ویژگی و مشخصه بارزی که تکنولوژی آموزشی را از دیگر شاخههای آموزشی – پژوهشی متمایز میکند تمرکز و توجه بر تکنولوژی و نقشی معطوف به آن است که در طی فرایند تدریس و یادگیری ایفاء میکند. هم تکنولوژیهای نظری که ما از آن بهعنوان نرمافزاری یاد میکنیم و هم فیزیکی - که ما از آن به سختافزاری یاد میکنیم، به طرق مختلف رشته تکنولوژی آموزشی را تحت تأثیر قرار دادهاند. تاریخچه و چگونگی تکامل این رشته چندان واضح و مشخص نیست و در نوشتههای مختلف از آن به شکلهای متفاوتی نقل شده است؛ لذا ما در این فصل، مطالبی را درباره تکامل این رشتهٔ نوپا اما کهن به قدمت بشری، بیان میکنیم که تقریباً از جامعیت لازم برخوردار باشد و به مخاطب کمک کند تا دستکم، شناخت اولیهای از رشته تکنولوژی آموزشی کسب کند و همچنین محتوای کتاب با توجه به آن ارائه شود.
درباره کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی (جلد دوم)
یافتن روشهایی برای بهبود آموزش و یادگیری، تلاشی دیرینه و به اندازۀ تفکر بشری بوده است. بشر همیشه به دنبال راهکارهای فکری برای تشریح نظرات دربارۀ موضوعات پیچیده، شرح مبادی و اصول بوده است. با شروع قرن بیستم مطالعه علمی درباره چنین کاری در سطح پایینی صورت گرفت. این مطالعه تکنولوژی آموزشی نامیده میشود و هدفش ارتقاء و بهبود یادگیری بشری است. بنابراین منظور از تکنولوژی آموزشی، مطالعه و اقدامی اخلاقی در مورد تسهیل یادگیری و بهبود عملکرد از راه بهکارگیری و مدیریت منابع و ایجاد فرایندهای تکنولوژیکی مناسب است. گرچه تعاریفی که از تکنولوژی آموزشی شده است گوناگون و متفاوت هستند اما تقریباً همۀ آنها بر شناخت واضح و صریح فعالیتهای پژوهشی، اهداف، خطمشیها و روندها تأکید دارند.
عناوین فصول جلد دوم کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی عبارتند از:
فصل هجدهم: تکنولوژی آموزشی و هوشهای چندگانه
فصل نوزدهم: فرارسانههای آموزشی
فصل بیستم: مدیریت بارشناختی در طراحی یادگیری چندرسانهای
فصل بیستویکم: شبیهسازیهای آموزشی
فصل بیستودوم: بازیهای آموزشی رایانهای
فصل بیستوسوم: آشنایی با قطعههای یادگیری با تأکید بر رویکرد شیگرایی
فصل بیستوچهارم: عامل آموزشی
فصل بیستوپنجم: آموزش مبتنی بر شبکه
فصل بیستوششم: یادگیری همراه، فرصتها و چالشها
فصل بیستوهفتم: هوش مصنوعی در تکنولوژی آموزشی
فصل بیستوهشتم: کلیات آموزش از راه دور
فصل بیستونهم: مبانی فلسفی آموزش از راه دور از دیدگاه مدرنیسم و پستمدرنیسم
فصل سیام: بررسی کنترل در یادگیری الکترونیکی
فصل سیویکم: پژوهش در راهبردهای آموزشی
فصل سیودوم: روشهای پژوهش در تکنولوژی آموزشی
فصل سیوسوم: پژوهش در طراحی و توسعه
فصل سیوچهارم: پژوهش در مدلهای طراحی
فصل سیوپنجم: مقدمهای بر سازمان و مدیریت
فصل سیوششم: نظریه، چهارچوبها و مدلهای ارزشیابی آموزشی
فصل سیوهفتم: سنجش و ارزیابی در آموزش الکترونیک
کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به معلمها و سایر فعالین حوزۀ آموزش پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مبانی نظری و عملی تکنولوژی آموزشی (جلد دوم)
هدف هر آموزشی، یادگیری است. نظریات متعددی در مورد یادگیری کودکان وجود دارد. امّا در تمام نظریهها توجه به تفاوتهای فردی کودکان مورد تأکید قرار گرفته است و باید به این نکته توجه نمود که همه کودکان نمیتوانند به یک روش یاد بگیرند. در برنامه درسی سنّتی، یادگیرندگان بهعنوان یک کل و مجموعه، در معرض آموزشهای یکسان قرار میگیرند و به تفاوتهای فردی آنان کمتر توجه میشود. ابزارهای ارزشیابی تنها آزمونهای معلمساختهای است که در پشت میز و نیمکت، دانشآموزان را ارزشیابی میکنند. در چنین برنامهای، فقط دانشآموزان با هوش منطقی- ریاضی یا کلامی - زبانی بالا میتوانند پیشرفت کنند. در حالی که معلم، با طراحی فعالیتهای متنوع در هر مبحث، میتواند موجب پیشرفت بیشتر دانشآموزان شده و به بیشتر تواناییها و استعدادهای آنها توجه نماید.
در دو دهه اخیر؛ نظریههای متعددی در مورد هوش ارائه شده است. یکی از مورد توجهترین نظریات، نظریه هوشهای چندگانه است که هوارد گاردنر ، روانشناس آمریکایی و استاد دانشگاههاروارد آنرا مطرح کرده است. در این نظریه، هوش متشکل از توانمندیهای متعددیست که در افراد مختلف، متفاوتاند. انواع هوش چندگانه عبارتند از: هوش کلامی، هوش منطقی –ریاضی، هوش موسیقیایی، هوش دیداری، هوش درون فردی و غیره...
آزمونها و بهره هوشی
دیدگاههای متفاوتی در مورد هوش وجود دارد. یکی از این دیدگاهها، تحقیق و مطالعات خود را در زمینه رشد کودک معطوف نموده است که نمونه بارز آن، ژان پیاژه میباشد و دیگری دیدگاهی روانسنجانه در مطالعه هوش دارد و کمینگر است؛ نظیر آثار اسپیرمن ، ترستون و بینه .
اندازهگیری تواناییهای انسان در قرن نوزدهم، توسط فرانسیس گالتون آغاز شد. او مطالعات منظم خود را در کتابش بهنام نبوغ ارثی گردآوری نمود که در شکلگیری روانسنجی موثر بوده است. وی افراد نابغه را بررسی نمود و به این نتیجه رسید که وجود افراد نابغه، در نسلهای پیاپی در خانوادهها متداوم است و والدینی که عوامل ژنتیکی مناسبی را به فرزندانشان منتقل میکردند، احتمالاً امکانات محیطی مناسب برایشان فراهم مینمودند. انقلاب صنعتی، زمینههایی برای رشد هوش افراد برخلاف سوابق خانوادگی، فراهم نمود.
آزمونهای هوش، ابزارهایی هستند که با اندازه¬گیری هوش، قصد پیش¬بینی میزان موفقیتهای احتمالی تحصیلی، شغلی و اجتماعی فرد را دارند.
روند روانسنجی و استفاده از آزمونهای هوش، توسط روانشناسان ادامه یافت و روزبهروز کاملتر شد تا اینکه جیمز مک¬کین کتل که در زمینه تفاوتهای فردی تحصیل کرده بود، با ملاقات گالتون از آزمونهای او بهره گرفت و در آمریکا به تأسیس آزمایشگاههای روانشناسی و گسترش آزمونهای روانی پرداخت. او آزمونهای گالتون را در تعلیم و تربیت، برای دانشجویان سالهای اول دانشگاه بهکار برد تا فرایندهای ساده روانی را اندازه بگیرد و آن را آزمون ذهنی نامید، ولی اندازه گیری خصوصیات پیچیده روانشناختی، با آن ممکن نبود.
برخی آزمونها، هوش را بهطور کلی میسنجند و برخی نیز به اندازه¬گیری استعدادهای گوناگون و جداگانه متشکله هوش، نظر دارند.
ماهیت هوش و انواع آن
به علت پیچیدگی و چند ساختی بودن هوش، نظریات متفاوتی در مورد ماهیت هوش وجود دارد. عدهای، آن را عامل عمومی تعریف میکنند که نوع رفتار فرد در موقعیتهای مختلف را مشخص میکند. برخی، هوش را تعدادی عامل مستقل میدانند که در افراد مختلف، به نسبتهای متفاوت وجود داشته و عوامل اختصاصی نام دارد. برای مثال، بینه هوش را قابلیت درونی برای حل مسئله میداند و بر این اساس اولین آزمونهای هوش را تهیه نمود.
دیوید وکسلر روانشناس آمریکایی، هوش را مجموعه یا کل قابلیت فرد، برای فعالیت هدفمند، تفکر منطقی و برخورد کارآمد با محیط میداند.
اسپیرمن در تحقیقات خود، متوجه شد در هر فعالیت ذهنی دو عامل دخالت دارد: عامل کلی و عامل اختصاصی.
او با بررسی همبستگی بین آزمونها، نتیجه گرفت بیشتر آزمونها عامل مشترکی دارند که G نام دارد و عوامل اختصاصی را بهنام عامل S نامگذاری کرد که نشاندهنده استعدادهای مختلف است. به نظر او، افراد علاوه بر تفاوت در عامل S ، در عامل G نیز متفاوتاند.
ترستون، نظریه اسپیرمن را بررسی نمود و نتیجه گرفت، عامل عمومیکه اسپیرمن آن را غیرقابل تجزیه
میداند، به عوامل فرعی میتواند تجزیه شود که عبارتند از: استعداد عددی، روانی کلامی، درک معنی کلامی، استدلال، حافظه، درک روابط فضایی و سرعت ادراک. ولی او نتوانست استقلال عوامل نظریه چند عاملی را اثبات نماید. گیلفورد ، کار ترستون را ادامه داد و عوامل هوش را آنقدر تجزیه کرد تا الگویی از هوش با ۱۲۰ عامل مختلف معرفی کرد که این نظریه بسیار منظم و کامل است. فرضیه او، شامل ۵ عمل ذهنی، ۴ محتوا و ۶ محصول است. اعمال ذهنی مورد نظر گیلفورد، برای اندیشیدن در مورد راههای بهبود آموزش، اهمیت خاصی دارند.
۱)شناخت ۲) حافظه ۳) تولید همگرا ۴) تولید واگرا ۵) ارزشیابی
لوئیس ترمن ، اولین روانشناس آمریکایی استانداردکننده آزمونهای هوش در ایالات متحده، هوش را ظرفیت فرد در تفکر انتزاعی تعریف کرده است.
نظریه دیگر، نظریه پیاژه درباره هوش است که در مقابل نظریه روانسنجی قرار میگیرد. پیاژه به استاندارد کردن آزمون بینه- سایمون برای کودکان فرانسوی پرداخت ولی نسبت به اعتبار آن شک کرد. این نوع اندازه گیری هوش، بسیار مکانیکی است و نمیتوان با این مواد، هوش را اندازه گیری کرد.
پیاژه مفهومی از هوش ارائه نمود که در آن نظامی منطقی و سازمان یافته است. به نظر او، کودکان در سنین مختلف، تواناییهایی برای حل مسائل مخصوص سن خود دارند و کیفیت نظام فکری آنها در مراحل مختلف، متفاوتست. او تغییرات کیفی را بجای تغییرات کمی پیشنهاد نمود؛ زیرا بهنظر او، ما هرگز نمیتوانیم به ماهیت هوش پی برده و آن را اندازه بگیریم مگر آنکه از چگونگی تحول آن مطلع باشیم.
بهنظر او، هوش نوعی فعالیت زیستی به حساب میآید که ایجاد و گسترش ساختهای ذهنی و در نتیجه تعامل اثربخشتر بین فرد و محیط را امکانپذیر میکند.
استس میگوید: هوش، عبارتست از رفتار سازشی فرد که با بعضی از اجزای مسئلهگشایی مشخص می¬شود و هدایتگر آن فرایندها و عملکردهای شناختی است. و در نهایت در دسامبر ۱۹۹۴، بیانیهای توسط ۵۲ دانشمند از کشورهای مختلف تدوین شد که در آن ۲۵ نکته اساسی در مورد هوش مطرح شده بود. در این بیانیه معنا و مفهوم هوش، به این شکل بیان شده است:
هوش یک دانش فرهنگنامهای ساده، یک توانایی تحصیلی خاص، یا مهارت تستزنی نیست بلکه عبارتست از یک توانایی عمومی ذهن که انسان را به استدلال، برنامهریزی، مشکلگشایی، تفکر انتزاعی، درک نظریات پیچیده، یادگیری سریع و یادگیری از تجربههای صورت گرفته، قادر میکند.
هر دو نظر معتقد به هوش عمومی و عاملهای هوش، هوش را پدیدهای نسبتاً ثابت و بهطور عمده ذهنی و شناختی، تلقی میکنند. ولی نظریات جدید، هوش را قابل آموزش میدانند که از راه تمرین و ممارست قابل یادگیری و پیشرفت است.
حامیان رویکردهای جدید در تبیین هوش، معتقدند بررسی نحوه ذخیره اطلاعات در حافظه و استفاده از آنها در حل تکالیف هوشی، صحیحترین شکل بیان هوش است. روانشناسان شناختی به فرایندهای اساسی فعالیتهای هوشی توجه دارند
حجم
۹٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۳ صفحه
حجم
۹٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۶۰۳ صفحه
نظرات کاربران
جلد اول کتاب را ندارید؟