کتاب ستارگان سیاه
معرفی کتاب ستارگان سیاه
کتاب الکترونیکی «ستارگان سیاه» نوشتۀ سعید نفیسی در انتشارات آستان مهر چاپ شده است. آتش های نهفته، بابک خرمدین دلاور آذربایجان، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر ( دو جلدی ) ، تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، تاریخ اجتماعی در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ، تاریخ ادبیات روسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، تاریخ معاصر ایران، تاریخ نظم و نثر فارسی، شاهکارهای نثر فارسی، فهرست کتابخانه مجلس شورای اسلامی از دیگر آثار سعید نفیسی است.
درباره کتاب ستارگان سیاه
این کتاب مجموعهای از سی و یک داستان کوتاه است که ظرف چند سال نوشته شده و از زندگانی کسانی که نویسنده در عمر خویش دیده و احساساتی از شکافتن روحیات ایشان برایش فراهم شده است، بهره جسته است. بهعنوان مثال در داستان «ستارگان سیاه»، جوانی به نام «نصیرالدین» فرزند «علاءالدین»، پس از فروپاشی حکومت پدر راهی دیار هندوستان میشود و به کارشناسی روزگار میگذراند. این امیرزاده گمنام همواره دو ستاره سیاه را در آسمان مشاهده میکند و هیچگاه از رنج و بدبختی رهایی نمییابد. او در یک روز بهاری گوسفندان را به پای قصر زیبایی به چرا میبرد. قصر از آن خونخوارهای است که دوازده زن زیبا را ربوده و در آنجا گرفتار ساخته است .سرانجام یکی از زنهای قصر، راهی به بیرون پیدا میکند.
کتاب ستارگان سیاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستان کوتاه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب ستارگان سیاه
قصر باشکوه و گُل های بی رنگ خان خانان دل مهرورز وی را آرام نمی بخشد. دیوارهای قصر هرچه کلفت تر باشند برای دیدگان وی باکی نیست. هنگامی که همه کس به خواب فرورفته از سوراخی که در پای دیوار رشته های سفید الماس گون آب را به درون می آورد و می کوشد از میان کسانی که از پشت دیوار قصر می گذرند کسی را برای امانت داری مهر خویش برگزیند. چند روز است که با ناخن های مرجان آسای خود سوراخ را گشاده تر می سازد. اینک از آن سیم و زر و حریر و دیبای خان خانان جان بدر برده است. اینک با جهان آزاد و با آزادی جهان روبرو شده است.
آن دو ستاره سیاه بر فراز آسمان یگانه شاهد ناز و نیاز این دو دلداده جوانند. نصیرالدین چند شب است که چنان به مهرورزی با دلبر سفیدپوش سرگرم است که سر بسوی آسمان برنمی دارد و آن دو اختر سیاه را فراموش کرده است.
در میان چوپان و دلبر نازک اندام دیباپوش کاخ نشین داستانی آغاز شده است. شب هاست که این دو شوریده دل سپرده به دیدار یکدیگر سرگرمند. چنان فریفته یکدیگرند که سواران زره پوش شمشیر به دست را که به دستگیری ایشان می آیند نمی بینند. چرا دختر و پسر جوانی که در آغوش یکدیگر خفته اند نه می شنوند و نه می بینند؟
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
ده صفحه از کتاب را به سختی مطالعه کردم. درباره ی محتوای آن نظری نمیدم چون هنوز کامل نخواندمش، ولی ویرایشش واقعا افتضاحه. غلط های فاحش املایی و ویرایشی انقدر زیادن که خواندن متن را برای من که کارشناس ادبیات هستم