دانلود و خرید کتاب مرا به نام عشق بخوانید سوسن وکیلی
تصویر جلد کتاب مرا به نام عشق بخوانید

کتاب مرا به نام عشق بخوانید

نویسنده:سوسن وکیلی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مرا به نام عشق بخوانید

کتاب مرا به نام عشق بخوانید سرودهٔ سوسن وکیلی است و انتشارات مهراندیش آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب مرا به نام عشق بخوانید

 مرا به نام عشق بخوانید مجموعه اشعار و دل‌نوشته‌های سرودهٔ سوسن وکیلی است. فضای نوشته‌های وکیلی عاشقانه و پراحساس است و زندگی روزمره و زیست عادی او را دربرمی‌گیرد. شاعر دربارهٔ رویارویی‌‌اش با مسائل مختلف زندگی‌ و هستی در این کتاب گفته است و خواننده با مطالعهٔ آن‌ها با وکیلی همذات‌پنداری می‌کند.

خواندن کتاب مرا به نام عشق بخوانید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شعر فارسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرا به نام عشق بخوانید

«بغض ابر»

در جلوه‌ای ز نور

می‌شکنم بُغض ابر را....

من...

پیله را دریده‌ام،

بی‌تاب...

پر تپش...

افسوس

آن‌سوی تارهای تنیده نیز

کسی همسفر نشد

با پودِ قلب من...

«نیاز»

من نیازم به گلی بود که اندوهِ مرا دریابد

من نیازم به هوای نفسی

و به دستان تب‌آلودِ کسی

و به چشمانِ مه آلوده و بانگ جَرَسی

من نیازم به تو ای نو گل من

به گلی بود که اندوه مرا دریابد....

«مناجات»

تو مرا پروردی

این‌چنین ساده و آرام و زلال

تا که جاری شوم از قلهٔ عشق

تو مرا پروردی...

این‌چنین سبز و سبک، رام و صبور

تو مرا پاکتر از ابرِ سپید

شکوفاتر از اندام شفق

و گواراتَرَم از شهد و عسل پروردی

تو مرا مثل غزل پروردی...

*

«عطرِ نگاه»

در سرم امشب هوایت، باز هم مستانه پیچید

عطرِ شب‌بوی نگاه سرکشت، بر من تراوید

شعله‌ور شد در دل طوفانیم، شمعی ز عشقت

بر تن سردم نوازش‌هات، چون پیچک خرامید

بی‌تو غرقِ گریه بودم، بی‌تو و دستان گرمت

چون پرستویی غمت تا سینه‌ام، بی‌تاب کوچید

چنگ می‌زد بر شبستانِ دلم، یک شوقِ وحشی

شبنمی ناگه ز چشمانم، به روی گونه غلتید

از شرابِ کهنهٔ جانم، که می‌جوشید در جام

کولی مستِ نگاهت، جرعه‌ای مستانه نوشید

چون شبِ صحرا شدم، عور و زلال و سرد، اما

آهِ گرم و آتشینت، بر تنم صد جامه پوشید

ای غریبِ آسمانی، ای هوایت جسم و روحم

تا کجا امواج دریای تو بر جانم، خروشید

تا کجای این شبِ تاریک، آهوی خیالم

از حضورِ وحشی‌ات، چون بره‌ای بر خویش لرزید

این دلِ بیگانه از خویشم، چه می‌دانی عزیزم

تا فراموشت کند، هر روز و شب، کوشید و کوشید

عاقبت آن دست پر مهری، که روزی یار من بود

غنچه‌های نازکم را، از سرِ هر شاخه‌ام چید

چون عقاب سرکشی آمد به روی پیکر من

بر پریشان حالیم با آن دل سنگیش خندید



نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۶۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
تومان