کتاب جدال با سرنوشت
معرفی کتاب جدال با سرنوشت
کتاب جدال با سرنوشت نوشتهٔ عبدالله خادمیان است و انتشارات آرمان رشد آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی زندگی شخصی به نام احمد است.
درباره کتاب جدال با سرنوشت
کتاب جدال با سرنوشت داستان شخصی به نام احمد است؛ احمد بیاتیخو. او بهتازگی سیودوساله شده و متأهل است. به مدت هشت سال است که در زندان به سر میبرد و دورهٔ محکومیتش را میگذراند. بچهٔ جنوب شهر است، شهر ری. زندگی او به قول خودش، داستان نداری و فقر است. فقط شش سال راحت بود و مزهٔ زندگی را چشید. با خواندن کتاب با زندگی احمد بیشتر آشنا میشوید و متوجه میشوید او چطور در مرحلهای از زندگی مجبور میشود با سرنوشتش بجنگد. باید ببینیم در این جدال احمد پیروز میشود یا سرنوشت؟!
خواندن کتاب جدال با سرنوشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمان فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جدال با سرنوشت
-سلام دوستان. سلام عمو رحمان. چطورین؟
-سلام احمد جان. فکر نمیکردم امشب بیای.
-اینطوری راحتتر بودم.
مصطفی کُرده گفت: "حالا به افتخار احمد یه آهنگ کردی شاد میخونم." و شروع کرد به خواندن و بقیه هم دست میزدند و خوشحالی میکردند. من توی فکر زینب بودم. چیزی از ترانهای که میخواند، نمیفهمیدم تا اینکه عمو رحمان بهم تنه زد. نگاهش کردم. گفت: "چیه احمد؟ حواست کجاس؟"
-هیچچی نیست. داشتم گوش میدادم.
-به چی گوش میدادی؟ مصطفی داره غزل میخونه و تو داری دست میزنی. چه مشکلی پیش اومده که امشب برگشتی و حواستم اصلاً نیست.
-حقیقتش اصلاً حال و حوصله ندارم عمو. خستهم. میخوام تنها باشم و استراحت کنم.
-اگه اینجوری راحتی برو استراحت کن.
و رو به بقیهٔ کارگرها گفت: "بلند شین. دیگه دیر وقته. برین بخوابین."
حجم
۱۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۴۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه