دانلود و خرید کتاب سردی فاطمه خالقی

معرفی کتاب سردی

کتاب سردی نوشتهٔ فاطمه خالقی است و انتشارات آمو آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب سردی

کتاب سردی مجموعه ۲۵ داستان کوتاه از فاطمه خالقی است. اسامی این داستان‌ها از این قرار هستند: کارگاه خیاطی زنانه، زن بودن در دورهٔ ما، به چراغ‌های ده خیره شدیم، زن چشم آبی، دخترم، مثل مادرم نشدم، بروز احساسات، ترس، آقا پشمالو، خواب خوش غلام‌نبی، خواب، پیری، انتظار، عشق و ازدواج، همیشه در سفر، سردی، قهر، غربت، تظاهر، کابوس، فرار، تُرش‌رویی، عبور، جامانده، نوزاد.

کتاب روایت دختران و زنان افغانستانی است که در موقعیت‌های مختلفی قرار می‌گیرند و راوی زندگی و رنج خودشان می‌شوند. اغلب این زنان و دختران مهاجران افغانستانی هستند. ممکن است هر خواننده‌ای با بسیاری از این توصیفات و روایت‌ها همذات‌پنداری کند.

خواندن کتاب سردی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های کوتاه و مربوط به زنان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سردی

گفتند کیسهٔ آب پاره شده. من نمی‌دانم این حرف چقدر خطرناک است. پرستار مدام غر می‌زد که محیط بیمارستان را ترک کنم. وقتی به در و دیوار بیمارستان نگاه می‌کردم، دلم نمی‌آمد. من چه می‌دانم تا چند ساعت دیگر باید این‌جا باشد و هیچ‌کس در کنارش نباشد. از بیمارستان بیرون آمدم و یک گوشه، کنار خیابان نشستم. شوهرش هم دم در بود. تا مرا دید، به سمتم آمد. گفت: «چرا بیرون آمدی؟»

گفتم: «این بیمارستان مثل جاهای دیگر نیست. گفتند بروید خانه، وقتی بچه به دنیا آمد بهتان زنگ می‌زنیم.»

نگاهی به در آهنی بیمارستان انداخت و گفت: «مگر می‌شود؟»

گفتم: «حواست به گوشی‌ات باشد، شمارهٔ تو را دادم بهشان، گفتند وقتی بچه به دنیا آمد، زنگ می‌زنیم.»

هنوز نگاهش به در بیمارستان بود و رفت و آمد مردم را نگاه می‌کرد. نگهبان آبی‌پوش در را نگه داشته بود و بعد از سؤال و جواب کردن از مردم، بعضی‌ها را به داخل بیمارستان راه می‌داد. گفت: «من که مَردم و راهم نمی‌دهند. تو برو و خودت را قاطی این زن‌ها کن و وارد بیمارستان شو. مگر می‌شود رهایش کنیم؟ برویم خانه بگوییم چه؟ بچه کو؟ زائو کو؟»

راهم ندادند. نشانم کردند که راهم ندهند. روز بعد هم همین‌طور. آمدیم دم بیمارستان و من کلی جار و جنجال راه انداختم که با خواهرم چه کردید. حرف‌شان یکی بود. کدام خواهر؟ اصلاً نگاه نگاه‌مان کردند و گفتند که شما مشکوک هستید. هم من مشکوک بودم در نظرشان، هم شوهر خواهرم.

گفتم: «خودم آوردمش داخل، کارهای پذیرشش را انجام دادم، یعنی چه که امروز این حرف‌ها را می‌زنید؟»

گفتند: «آدم‌های عجیب مثل شما کم نیستند در این دنیا، نکند قصد دارید نوزادان را بدزدید؟ شما زوج غریبی هستید.»

«زوج؟ ما زوج نیستیم. نقطهٔ اشتراک‌مان خواهرم بود که دیروز تا به‌حال خبری ازش نداریم. چه‌کارش کردید؟»

جواب سر بالا تحویل می‌دادند. گفتند: «شما افغانی‌ها کارتان همین است. خوب می‌شناسم‌تان. حنای‌تان دیگر برای‌مان رنگی ندارد. هر کار خلافی که هست پای یک افغانی در میان است.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان