دانلود و خرید کتاب نوزده آرش سالاری
تصویر جلد کتاب نوزده

کتاب نوزده

نویسنده:آرش سالاری
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نوزده

کتاب نوزده نوشتهٔ آرش سالاری است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب نوزده

این مجموعه داستان شامل ۱۷ داستان کوتاه با این اسامی است: کلیدهای باطله، فرانسهٔ من، دخترها و نگاه، تولد یک ستاره و مرگ، برف، راه حرم، خون، ایستگاه بهشت، گلخانه، یک قصهٔ بدون نام، عاشق دختر دیوانه، بوها، سفید، دلم برایت تنگ می‌شود پرنده، قصهٔ زنی اندوهگین که می‌ترسید، زنان، آقاعمو.

این داستان‌ها باعث می‌شوند خواننده دیدی تازه به زندگی مبتنی بر دین، کوچه‌ پس کوچه‌‌های قم و حوزهٔ علمیه پیدا کند؛ نگاهی مدرن به سنتی‌ترین بخش زندگی ایرانیان.

خواندن کتاب نوزده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به طرفداران داستان کوتاه و کسانی که به داستان‌هایی با حال و هوای حوزهٔ علمیه علاقه دارند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نوزده

منتظر نشسته‌ام تا صحبت کردنش با تلفن تمام شود. آرام حرف می‌زند. با خجالت. انگار از اینکه جلوی غریبه‌ای با شوهرش حرف می‌زند خجالت می‌کشد. صحبتش که تمام می‌شود و گوشی را قطع می‌کند نگاهش می‌کنم «چی شد زهره جان؟» گوشی را می‌گذارد توی کیفش. دخترش را بغل می‌گیرد «آقا سید گفتند امروز مباحثه شان بیشتر طول می‌کشد. شش تمام می‌شود. حدودای هفت می‌رسند خانه.»

می‌خندم. سعی می‌کنم حالت صورتم چیزی بروز ندهد «عیبی ندارد. هستیم همینجا پیش هم. تا هروقت که بیایند آقا سید.» و بعد گوشی‌ام را برمی‌دارم. و طوری که متوجه نشود شروع می‌کنم به اس‌ام اس نوشتن برای فاطمه. «مزاحم شما شدم زینب خانم.» –سلام فاطی – «نه زهره جان، این چه حرفیه؟» و بعد تعارفش می‌کنم که میوه پوست بکند برای بچه‌اش «این عصرها که آقا سید نیست، این بچه هم همه‌اش بهانه می‌گیرد – ظاهراً امروز نمی‌توانم بیایم برویم بازار- همان یکی دو بار که رفتیم شهرستان بچه‌های خاله و دائی‌هایش را دیده، دیگه برایش تنهایی سخت شده – این زنه واحد روبرویی آمده اینجا و حالا حالاها هم هست- همه‌اش بهانهٔ آنها را می‌گیرد. مامان هم همان دوبار که پیشش بودیم آنقدر لوسش کرد که وابسته شده حالا- همان دختر شهرستانیه که بهت گفتم- هی گفتم مامان فکر من هم باش که بعد برمی‌گردم قم باید این بچه را بدون شماها بزرگ کنم. خب بهانهٔ شما را می‌گیرد اگر وابسته بشود – شوهرش طلبه است. همان دوستِ مهدی- حالا خودم هیچی. من که می‌سازم. دلم بگیرد می‌روم حرم یا با آقا سید می‌رویم جمکران، اما این بچه چی؟- بیچاره اینجا هیچ کس را ندارد. مهدی به شوهرش گفته که هروقت تنها شد بیاید پیش من- خودم هم دلم می‌گیرد باز هم. خب چقدر بروم حرم. من هم دل دارم. دلم تنگ می‌شود برای مامان بابا و خواهر برادرهایم. گاهی وقت‌ها اینقدر دلم می‌گیرد. اینقدر دلم می‌گیرد.- حالا آمده اینجا. شوهرش هم تا هفت نمی‌آید- دلم هم نمی‌خواهد آقا سید بفهمد. آن بیچاره چه گناهی کرده؟ 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

حجم

۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۲۳ صفحه

قیمت:
۲۷,۶۷۵
۸,۳۰۲
۷۰%
تومان