کتاب مدرسه عالی شرارت؛ جلد دوم

کتاب مدرسه عالی شرارت؛ پروتکل حاکم بزرگ نوشتهٔ مارک والدن با ترجمهٔ مهسا ملک‌مرزبان برای گروه سنی کودک و نوجوان در انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است. انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تأسیس شده؛ پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب مدرسه عالی شرارت؛ جلد دوم

در مدرسهٔ عالی شرارت مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های شرورانه را می‌بینیم. اوتو ملپنس ۱۳ساله، برای حضور در مدرسهٔ عالی شرارت انتخاب شده؛ مدرسه‌ای فوق سری برای شرورها. اما تا وقتی دوران کارآموزی‌اش تمام نشده، حق ندارد از آنجا برود. تنها یک راه پیش رویش است که تا پیش از این هیچ‌کس موفق به انجامش نشده: فرار! اما چطور؟

در جلد دوم مدرسه عالی شرارت با نام پروتکل حاکم بزرگ قرار است بخوانید که بچه‌ها چطور موفق به فرار می‌شوند و بعد از فرارشان چه اتفاقاتی برای آن‌ها می‌افتد. آیا جان سالم به در می‌برند؟

خواندن کتاب مدرسه عالی شرارت؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کودکان و نوجوانانی که فکر می‌کنند می‌توانند از پس تمرینات مدرسهٔ عالی شرارت بربیایند، این کتاب پرهیجان را بخوانند.

بخشی از کتاب مدرسه عالی شرارت؛ جلد دوم

ریون به هوش آمد و آرزو کرد ای کاش به هوش نیامده بود. انگار با کامیون از رویش رد شده بودند؛ تمام بدنش درد می‌کرد. مچ دست و پایش را به صندلی‌ای که روی آن نشسته بود، غل‌وزنجیر کرده بودند و بدن کتک‌خورده‌اش در مقابل فشاری که به دست و پایش آورد تا آن‌ها را آزاد کند شدیداً واکنش نشان داد. اتاق کوچکی که به‌زور برای یک میز فلزی و صندلی دیگری جا داشت؛ تنها نوری که به اتاق می‌رسید از لامپ میله‌ای سفیدی بود که نور زننده‌ای داشت و از سقف آویزان بود. بی‌هوا شانس فرارش را امتحان کرد، این‌طور آموزش دیده بود. تمام لوازمش را ضبط کرده بودند و بندهایی که به دست و پایش زده بودند به‌قدری قوی بود که حتی در مقابل مصمم‌ترین تلاش‌های او برای آزادی مقاومت می‌کرد. قرار نبود جایی برود.

در سلول با صدای هیس باز شد و سایفر آمد تو. نقاب شیشه‌ای سیاهی که همیشه می‌زد صورتش را به‌طور کامل مخفی می‌کرد، اما اصلاً لحن پیروز و از خود راضی‌اش را مخفی نمی‌کرد.

به طعنه گفت: «خب، بالاخره نورچشمی نرو به هوش اومد. حدس می‌زدم خیلی کارت درست باشه، اما از قرار معلوم آدمکش‌های من خیلی ازت سر هستن.»

ریون جواب داد: «برای این کار مجازات می‌شی، سایفر. کارت تمومه. وقتی شمارهٔ یک بفهمه چی‌کار کردی، اینجا رو به آتش می‌کشه.»

سایفر با خون‌سردی جواب داد: «اوه، فکر نکنم لازم باشه دیگه نگران این موضوع باشیم. راستش، امروز که تموم بشه دیگه شمارهٔ یکه که از من حساب می‌بره.»

ریون پوزخندی زد و گفت: «تو اولین کسی نیستی که سعی کرده روی دست شمارهٔ یک بلند بشه و اولین کسی هم نیستی که مثل حشره زیر پا لهت می‌کنه.»

سایفر با خون‌سردی گفت: «ریون عزیزم، قدرت من رو دست‌کم گرفتی. شمارهٔ یک و نرو یادگارهای گذشته‌ان. آینده مال منه.»

ریون جواب داد: «تو آینده‌ای نداری. جی.ال.اُ. وی.ای. با تو مثل یه سگ مجنون، همون چیزی که هستی، رفتار می‌کنه.»

«خیلی ابلهی که این‌همه به سازمانی که از برترین شرورهای جهان ساخته شده، ایمان داری. اگه شورای حکام جی.ال.اُ. وی.ای. یه ویژگی داشته باشه اون مصلح‌گراییه. بعد از نمایش قدرت من که امروز شاهدش خواهند بود، شک ندارم که هیچ‌کدوم جرئت مخالفت با من رو نخواهند داشت.»