کتاب صحنه تاریک است، نور می آید
معرفی کتاب صحنه تاریک است، نور می آید
کتاب صحنه تاریک است، نور می آید نوشتۀ محمدمهدی رسولی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب صحنه تاریک است، نور می آید
مجموعه نمایشنامه صحنه تاریک است، نور می آید هفت نمایشنامه را در بر میگیرد:
تیغ و ترنج: مجلس گردان و مطربی به نام دوستمحمد، در پی خطایی که مرتکب شده، از کار مطربی دستشسته و سر در راه دیگری میگذارد. او در مسیر روایت فصلی از قصة زندگیاش، بار دیگر خود را بازیافته و در پی جبران خطایش برمیآید .
شب موش: یک مجتمع مسکونی در شرف انهدام و تخریب است. شب موش، قصة آدمهایی است که با انهدام ساختمان، موجودیت آنها نیز تهدید میشود. در آخر، ساختمان فرومیریزد و طاعون، آدمهای تهی شده از درون را میبلعد؛ این در حالی است که در کنار همین ساختمان، بنای دیگری، سرشار از هوای تازة زندگی، در کار شکل گرفتن است.
کوی آفاق کجاست؟ در فضای سالهای دفاع مقدس، زندگی و جهان ذهنی بخشهایی از آدمهای جامعه در قالب برش ِصحنههایی از رویارویی ِآنها با روزگارشان به نمایش کشیده میشود. کاسبکاران، هنرمندان و روشنفکران و… در این اثر، دو جوینده که هر یک در پی گمکردة خویش است، فضاها و صحنهها را به یکدیگر پیوند میدهند و در آخر، یک نفر از بین تماشاگران، قصه را در اوج، به پایان میبرد.
چکه، صدای دریا: محرم است. سید حسین، پسر سید آقا هرسال چند روز مانده به شروع عزاداری، خود را برای اجرای برنامة مداحی اهلبیت (ع) به حسینیه میرساند. این بار با اینکه سه روز از محرم گذشته، هنوز از جبهه بازنگشته است. اما این یک نذر است و باید ادا شود. پس سید آقا در پی فرزندش روانة منطقة جنگی میشود… بالاخره سید آقا فرزندش را مییابد، اما… در یک همسرایی بزرگ که گویی همة رزمندگان یک تن شده و همة آن یک تن، در هیئت ِسید حسین جلوه میکنند، تصویری نمادین از گمشدة سید آقا را به نمایش میگذارند.
گرگون: آبیپوش و قرمز پوش، تنها شخصیتهای نمایشنامة گرگون هستند. گرگون با نگاهی طنزآلود و کنایهآمیز سعی میکند بانفوذ به جوهر ارتباطِ مسموم آنان، و نمایش مضحک جنگهای زرگریشان، واقعیت آن دو تن را باز نمایاند.
گُلک بوم: گلک بوم، حکایت روزهای آغاز حملة حزب بعث عراق به مرزهای کشورمان است. حکایت ِمردم روستای مرزیای به نام ” گلک بوم ” که با مقاومت و پایداری مردانه و جانانهشان خوش میدرخشند.
یار بر دار: یاربردار، بازتاب گوشههایی از مبارزات شیخ فضلالله نوری است. حکایت مبارزة شیخ فضلالله نوری با ” اساس استبداد مطلقة پادشاهی و جایگزین شدن قانون شریعت بهجای آن” که در این راه، جانبرکف میگذارد و در پیش چشم مردمان بهدار آویخته میشود .
خواندن کتاب صحنه تاریک است، نور می آید را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به خواندن نمایشنامه میتوانند این کتاب را مطالعه کنند.
بخشهایی از کتاب صحنه تاریک است، نور می آید
صدا در گلوی دوستمحمد میشکند. شانههایش از گریه میلرزند. گروه، صبورانه منتظر میماند. میر عزا پابهپا میکند. سکوت، ماندگاری کرده، میر عزا میشکند.
میرعزا: (نگاهش را از دوستمحمد میدزدد. دلجو و اندکی مکدر به مخاطبی نامعلوم.) گریه که نمیخواییم به خورد مردم بدیم!
«جمعه» وارد شده است. سینی چای بر دست دارد. میرعزا یک چای بر میدارد. دوستمحمد تکانی به خود میدهد.
دوستمحمد: پاک رو سیا شدیم!
میرعزا: غلط نکنم دیروز هم همینجاهای نسخه بود که کار موند رو زمین. (به جمعه اشاره میکند.) یه چایی بده این دوستمحمد ما، بخوره قبراق شه.
دوستمحمد، سرافکنده، سینی چای را پس میزند.
میرعزا: د بزن روشن شی!
دوستمحمد یک چای از سینی بر میدارد. دستش در کار برداشتن قند میماند. لحظهای مکث میکند. پس میکشد، چای را نیز در سینی میگذارد. تلخ، آه میکشد.
دوستمحمد: نمیدونم چرا راه نمیده!
میرعزا: طوری نیست؛ یه نفسی چاق کن، دوباره میریم. اما این بار تا ته نسخه. یا علی. بجنب تا بچهها سرد نشدن!
دوستمحمد: (ناگهان میایستد.) من حاضرم!
میرعزا: ایوالله دوستمحمد! به مهتابِ روی عباس صلوات.
صلواتِ جمع. شبیهخوانان بر میخیزند. دوستمحمد در سکوت، چنگی به موهایش میاندازد. نفس میگیرد و میخواند؛ اما سخت ملتهب.
حرّ: بیا برادر، غلام مضطر
بیا تو فرزند، یگانه گوهر
ببند دو دوست مرا برادر
حجم
۱۶۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۱۶۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه