کتاب پایان
معرفی کتاب پایان
رمان پایان از ابراهیم حسنبیگی است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب پایان
رمان پایان ۱۴ فصل از زندگی کسی است که میخواهد اعدام شود. داستان در زندان میگذرد و وقایعی را که پیش از اعدام شخصیت نخست کتاب بر او میگذرد، به صورت اولشخص روایت میکند. در طول کتاب با شخصیتهای دیگر زندان و کسانی که قبلاً با قهرمان داستان در ارتباط بودند آشنا میشویم. حالات و احساسات افراد زندانی در این رمان، بهخوبی و نزدیک به واقعیت توصیف شده است.
خواندن کتاب پایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمان فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پایان
زندان به یک گورستان میماند؛ مخصوصاً اگر بار اولت باشد، یا همان بار اول ببرندت به سلول انفرادی. انفرادی کم از یک گور تاریک و نمور ندارد. یک دفعه همه چیزت را ازت میگیرند. زنت را، بچهات را، ماشین و خانهات را، شغلت را، همه پول هایت را. اراده و اختیار و آزادیات را. مجبورت میکنند گوشهای کز کنی و به شکستن خودت فکر کنی. به خرد شدنت. به نابودیات، بعد از آن همه پیشرفت و موفقیت. بعد آن همه دبدبه و کبکبه که مثلاً برای خودت کسی شدهای. از خاک برخاستهای به افلاک رسیدهای. حالیات میکنند که دیگر تمام شدهای. به آخر خط رسیدهای. مردهای. باید بگذارندت به داخل قبر. گذاشتهاند و فشار قبر را چه خوب حس میکنی. اینجا به جای اینکه شیر مادر از سر انگشتانت بیرون بزند، همه آنچه در همه عمرت نوش جان کردهای از دماغت بیرون میزند. فرشتهها هم هر روز میآیند سراغت تا به اعمالت برسند. سین و جیمها شروع میشود و تو مجبوری هی عرق بریزی و هر چه از راست و دروغ میدانی به خوردشان بدهی. جوری حرف بزنی که چیزی به ضررت نشود و یا کمتر باشد. بتوانی از روی پل صراط به خیر و خوشی بگذری. اینجا عبور از این باریکه پل برایت مهم میشود که نگهبانش یک قاضی است. کسی مثل حاج رسول خودت که باید جواز عبورت را امضاء کند و یا به سلولت برگرداند و شاید هم دستور بدهد در قبر واقعیات جا بگیری.
سه ماه طول کشید تا از سلول انفرادی به بند عمومی رسیدم. یعنی ازیک قبر تنگ و تاریک به گور دستهجمعی. اینجا همه جور آدم را میشود دید. از آدمهای شاسی بلند تا آدمهای شاسی پرایدی و پیکانی. وقتی پایم اینجا باز شد، من هم ماشین دوهزار و پانصد سیسی و شاسی بلند و مارکدار بودم، اما حالا یک ژیان اسقاطی شدهام که به درد گورستان اتومبیلهای مرده میخوردم. با این تفاوت که به جای یک ماشین جایگزین صدها آدم جایگزینت میشوند.
حجم
۱۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۱۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
نظرات کاربران
اگه دوس دارین ضربه روحی بخورین بخونیدش ... 💔