کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد دوم)
معرفی کتاب اولین پادشاه روشنایی (جلد دوم)
کتاب راههای ناهموار سومین جلد از مجموعه اولین پادشاه روشنایی نوشته مرجان صالحی است. این مجموعه کتاب ۸ جلد است که روایت ۸ سرزمین است با سرنوشتهایی متفاوت.
درباره کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد سوم
این کتابها مجموعه هشت کشور هشت داستان است. روایتی جذاب از زندگی موجوداتی جادویی درکنار و روبهروی انسانها. در ابتدا کتاب برای شما توضیح میدهد که موجوداتی جز انسانها در کنار انسانها زندگی میکنند. گاهی به آن ها پری و گاه شیطان و گاه عناصر میگویند اما چیزی که حقیقت دارد قدرت جادویی عظیم این موجودات است.
شخصیت اوّل این داستان یک قهرمان همه چیز تمام نیست و او نیز همچون دیگر شخصیتها در طول داستان کامل میشود و تغییر میکند. در این داستان گروه مبارز و شورشی شارنهاو که در جنگلهای اطراف پایتخت به صورت غیرمتمرکز و چریکی مشغول مبارزه با حکومت خاندان بیرحم سانتراند، با ولیعهد مرموز و عجیب این خاندان همراه میشوند.
راهناهموار شاید اصلیترین پیام را در بین دیگر بخشهای اولین پادشاه روشنایی داشته باشد چرا که اصلیترین مضامین را با تلخی حقیقت بیان میسازد. ولیعهد لوراس چنان مستاصل و ناامید است که فرار را انتخاب میکند و در این کار چنان موفق است که تمام گذشتهاش را در دریایی که او را بلعید، رها میکند اما این ظاهر ماجراست. ولیعهد به زودی درمییابد زنجیر گذشته و چرخ سرنوشت دردناکتر از آن چه تصور میکرده، او را در بند گرفته است. درمییابد رهایی در فرار نیست و باید با هر آن چه بوده و هر آن چه هست روبهرو گردد. رویاروییای که زخمهای قلبش را باز کرد و دوباره به زمین کوبید تا او را از نو بسازد. او در همین مسیر با موجوداتی آشنا میشود که میتوانند گره دستوپایش را بگشویند و در مسیری همراهیش کنند که هیچ انسانی نتوانست!
خواندن کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد سوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد سوم
لبخند آیهان به آرامی از روی لبانش کنار رفت: «منظورت چیست؟»
-اوّلین مرحله برای شروع... امتحان قدرت به صورت کامله.
آیهان اخمی کرد و سعی کرد منظور آسناد را دریابد. آسناد دست به سینه در برابر آیهان ایستاد: «از تمام قدرتت استفاده کن ارباب آیهان تا این دنیا رو از بین ببری!»
اخم آیهان غلیظتر شد: «برای چه باید نابود کننده باشم؟»
-نابودی چنین دنیایی نیاز به قدرت بینهایتی داره که تنها از تو برمیاد. من تو رو به مبارزه دعوت کردم ارباب. این دنیا رو نابود کن و بهم نشون بده نهایت قدرتی که ازش حرف میزنی چیه.
-من هنوز بر این قدرت احاطهٔ کاملی ندارم.
-من مطمئّنم میتونی تمام قدرتت رو به کار ببری. باید امتحان کنیم تا مطمئن بشیم.
-چرا باید با چنین آزمونی شروع کنیم؟
-اولّین گام همیشه اهمیّت بیشتری نسبت به دیگر قدمها داره. قدم اوّل نشون میده انتهای مسیر دور یا نزدیک و یا حتی خوش و یا ناخوشآینده. برای همین بهتره محکمترین قدم شما... قدم اوّل باشه.
به آیهان نزدیک شد و با لحن موذیانهای ادامه داد: «این جا را نابود کنید و نشون بدید این قدرت به راستی برای به دست گرفتنش توسط من بیش از حد یاغیه!»
آیهان کمی اخم کرد و به او خیره شد. آسناد با دیدن اخم کمرنگ آیهان لبخندش را کشیدهتر کرد: «این برای اثبات شما نیست.»
صورتش به آرامی تغییر کرد و رنگ بنفشی یافت. چشمانش کشیده و سیاه بود و دایرهای سفید توخالی در آن به چشم میخورد. لبان باریکش تا بناگوش کشیده شده بود و او را دهشتانگیز نشان میداد. آیهان با دیدن صورت آسناد اخم غلیظی کرد که به ادامهٔ حرف آسناد منتهی شد: «در غیر این صورت شما رو این جا میکشم ارباب!»
آیهان با چهرهٔ گرفتهای دستش را به سمت آسمان دراز کرد و چشمانش را روی هم انداخت. سپس دستش را در هوا مشت کرد و چشمانش را گشود. در آن لحظه به جای فکر به دنیایی که آسناد به او داده بود به هرمیون و تمام کسانی فکر کرد که تاکنون به خاطر او کشته شده بودند. هالهٔ خونین قدرتش از زیر پایش گسترش یافت به حدّی که آسناد نمیتوانست حدس بزند این هاله تا کجا پیش رفته است. تنش به لرزش افتاده بود و در نهایت در برابر آیهان به زانو درآمد. حس میکرد این قدرت اعضای بدنش را میخواهد از هم جدا کند. آیهان با چهرهای که تاکنون آسناد از او ندیده بود زمزمه کرد: «نیست شو!»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۵ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۷۵ صفحه