کتاب پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل
معرفی کتاب پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل
کتاب پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل نوشته داگلاس راشکوف است و با ترجمه آزاده غیبیزاد در انتشارات دوران منتشر شده است.
درباره کتاب پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل
این بازیای است که امروزه بیشتر ما آن را اقتصاد دیجیتال مینامیم. اقتصاد دیجیتال بدون چون و چرا پذیرفته شده است، زیرا بر سرعت رشد میافزاید هرچند به شکلی مصنوعی. شرکتهایی با فناوریهای نو آزادند تقریباً هر صنعتی را که انتخاب میکنند، مانند روزنامهنگاری، تلویزیون، موسیقی، تولید و غیره مختل کنند، البته مادامی که در سیستمهای عملیاتی مالی که در لایههای زیرین آنها قرار دارند، اختلالی ایجاد نکنند.
دنیای فناوریهای دیجیتال باید با هدف افزایش میزان رشد و سازندگی در جوامع بشری، در خدمت انسانها باشد. اما آشکار است که عطش پیشرفت، آن را از مسیر اصلی خود خارج کرده است و تنها شرایط اقتصادی را برای افراد دشوارتر کرده. اما راه حل این موضوع چیست؟
داگلاس راشکوف، نویسنده، مقالهنویس و سخنران در حوزه فناوری و فضای دیجیتال، با انتشار این کتاب در سال ۲۰۱۶، به ضرورت استفاده از جنبههای مثبت تکنولوژی و تقسیم عادلانه قدرت اینترنت و دنیای دیجیتال برای رسیدن به این هدف تاکید میکند
خواندن کتاب پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به موضوعات اقتصادی، جامعه شناسی، مدیران شرکتهای دانش بنیان، دیجیتال و کار آفرینان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پرتاب سنگ به اتوبوس گوگل
در اواخر دههٔ ۱۹۸۰، پیش از آنکه بتوانم از راه نویسندگی زندگی و کسب درآمد کنم، برای اینکه پول اجارهٔ خانهام را فراهم کنم، تایپ میکردم. گروهی از ما که اشتیاق نویسندگی داشتیم، پس از پایان ساعت کاری به شرکتی حقوقی در خیابان پارک میرفتیم، گوشیهایمان را در گوش میگذاشتیم و ساعتها از روی گواهیها و اظهارنامهها رونویسی میکردیم ــ بیشتر آنها از سوی کارگران کارخانه بود که تصادفشان را در محل کار توصیف میکردند، یا سرپرستانی که توضیح میدادند کارگر چه کار اشتباهی انجام داده است، یا پزشکانی که شرح میدادند چرا یک انگشت پا یا دست باید قطع میشد. موارد وحشتناکی بود، ضمانت انسانی برای خرابی تولیدات صنعتی.
دستمزد ما «حروفنگاران»، بهازای هر ساعت کار، بیشتر از کارگرانی بود که پروندههایشان را بدون فکر ضبط میکردیم. زیرا ما سواد رایانهای داشتیم، آن هم در زمانی که تقریباً هیچکس نمیدانست این ماشینها چهطور کار میکنند. ما در جایگاه نویسنده زیروبم نرمافزاری مانند ورد پرفکت را میدانستیم که بعدها به فراموشی سپرده شد و میتوانستیم با ۳۰ دلار در ساعت (باجی که در ازای فرار از ارتش باید به پادشاه داد) کمک کنیم مشاغل «واقعی» به دوران دیجیتال منتقل شوند.
هر روز عصر، در مسیرم به سمت محل تایپ، از کنار خانم جوانی با ظاهری هنری رد میشدم که مسئول پذیرش تلفنی شیفت روز بود و آماده میشد محل کارش را ترک کند. ما با هم شوخی میکردیم و موسیقی ردوبدل میکردیم و من تلاش میکردم تا جرئت کنم از او دعوت کنم با هم بیرون برویم. اما پیش از آنکه فرصت این کار را داشته باشم او را با رایانه جایگزین کردند. دیجیتال آورده را دیجیتال هم میبرد.
شرکت حقوقی، مانند بسیاری از شرکتهای دیگر در دههٔ ۱۹۸۰، فناوری تازهای را به کار گرفت که منشی خودکار۲۰ نام داشت. از آن زمان تا کنون، بهجای آنکه انسانی زنده به تماسگیرندگان خوشامد بگوید و راهنماییشان کند، آنها متنی از طرف منشی رایانهای دریافت میکنند که اکنون دیگر برای همه آشناست: «اگر داخلی مورد نظر را میدانید، ...» احتمالاً برای بیشتر مردم این نخستین تجربهٔ واقعی تعامل با رایانه بوده است. اما کل این نوآوری همیشه از نظر من گامی رو به عقب محسوب میشد و علتاش تنها این نبود که شانسام را برای دیدار با مسئول پذیرش تلفنی از دست دادم.
از دیدگاه شرکت، این کار تنها اقدامی برای صرفهجویی در هزینهها بود. پس از سرمایهگذاریهای اولیه روی فناوری، آنها میتوانند از منشیها و نیز چکهای پرداخت حقوق، کمکهای بهداشتی، تهویهٔ مطبوع، دادخواستهای آزار جنسی و دیگر هزینههای مربوط به نیروی انسانی رها شوند. کاهش هزینهها راهی عالی برای ایجاد تصور رشد تولید ناخالص است.
حجم
۵۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۵۴۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
نظرات کاربران
بهنظرم، هر روز که میگذره از فناوریهای تازه تو دنیای دیجیتال حرفهای این کتاب بیشتر معلوم میشه چهقدر درسته.