دانلود و خرید کتاب غصه را باید خورد؟ مکرمه شوشتری
تصویر جلد کتاب غصه را باید خورد؟

کتاب غصه را باید خورد؟

معرفی کتاب غصه را باید خورد؟

کتاب غصه را باید خورد؟ نوشته مکرمه شوشتری است. این کتاب را انتشارات پی نما منتشر کرده است. کتاب غصه را باید خورد؟ داستانی تصویری و جذاب است. 

درباره کتاب غصه را باید خورد؟

این کتاب رمانی تصویری جذاب است، کتاب داستان یک خانواده است که در یک شب بارانی پدر از سر کار به خانه برمی‌گردد. درحالی‌که تمام لباس‌ها و کفش‌هایش خیس است به اهل خانه می‌گوید مهمان دارند، غصه یک موجود کوچک و آرام با پدر به خانه می‌اید و قرار است مدتی مهمان آن‌ها باشد.

کتاب تصویرسازی جذابی دارد و داستان جالبی را روایت کرده است. 

خواندن کتاب غصه را باید خورد؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب غصه را باید خورد؟

بابا در تاریکی راهرو، پشت در خانه، ایستاده بود. کت و کفش‌های بابا خیس بود. بیرون باران تندی می‌آمد. بابا داشت فکر می‌کرد چطور غصه‌اش را قورت بدهد و زودتر برود توی خانه. غصه‌های هرشب معمولاً اندازهٔ یک آدامس یا قرص سرماخورگی بودند و راحت از گلو پایین می‌رفتند اما چیزی که امشب روبه‌روی بابا ایستاده بود فرق داشت. غصه تمام طول روز دنبال بابا بود. همینطور که بابا به مغازه‌های فروش بخاری سر می‌زد بزرگ و بزرگ‌تر شده بود. یک جا غیبش زده بود و بعد بابا دیده بود که از مغازهٔ لباس‌فروشی با یک پولیور یقه‌اسکی و شلوار جین و کاپشن بیرون آمده. کمی جلوتر برای خودش رفته بود توی کفش‌فروشی و یک جفت کتونی سفید خریده بود. حتی نگاهی هم به عطرفروشی و آرایشگاه انداخته بود. حالا در راهروی تاریک ایستاده بود جلوی بابا. یک غصهٔ آبی تپلی که هیچ‌جوری نمی‌شد توی دهان گذاشت و قورتش داد تا دیگران متوجه غصه‌دار بودن بابا نشوند. چاره‌ای نبود. بابا در زد. مامان با کلاه بافتنی و جوراب‌های بلند پشمی در را باز کرد. دوتا میله هم توی دستش بود و تق‌تق به هم می‌خورد. داشت چیز جدیدی می‌بافت. بابا گفت: «مهمون داریم!»

غصه از توی تاریکی بیرون آمد و یکدفعه زبان باز کرد: «سلام.» مامان سر تا پای غصه را نگاه کرد. چشم‌های مامان جوری ریز شد که انگار دارد جلوی خندهٔ بزرگی را می‌گیرد. مامان لب‌هایش را جمع کرد و گفت: «خیلی خوش اومدین. اتفاقاً شام عدسی درست کردم؛ غذای مناسب هوای سرد و مهمون.»

بابا کفش‌هایش را درآورد. غصه هم کتونی‌هایش را درآورد. دور و بر را نگاه کرد. خانه سرد سرد بود. غصه گفت: «می‌شه من رو کول کنید؟ ما غصه‌ها زیاد عادت به تنها موندن و تنها راه رفتن نداریم. پاهامم خیلی خسته شده!»

1motahare
۱۴۰۰/۱۰/۱۵

غصه ای بانمک📘 کتابی جذاب و خواندنی📙 این کتاب حس خوبی به من داد دوست‌داشتنی بود📗 بهتون توصیه می کنم📚

السا
۱۴۰۲/۰۶/۲۴

قصه شیرین و آموزنده و جالبی بود من و دخترم از خواندن این کتاب خیلی لذت بردیم

کتابخوان
۱۴۰۲/۰۲/۰۸

داستان ساده و آموزنده ای برای کودکان بود. خلاقیت نویسنده برای طرح یکی از اساسی‌ترین اجزای زندگی هر انسانی در قالب یک شخصیت قابل تحسینه

Raveshmand.key
۱۴۰۲/۰۴/۰۸

خلاقانه، شیرین، آموزنده😊

ghased ruzan abri
۱۴۰۲/۰۲/۰۳

خیلی خیلی زیبا و دوست‌داشتنی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲ صفحه

حجم

۶٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان