کتاب ابریشم بانو
معرفی کتاب ابریشم بانو
«ابریشم بانو» نمایشنامهای به قلم عزتاله مهرآوران( -۱۳۲۸)، نویسنده ایرانی است. نمایشنامه ابریشم بانو در نخستین جشن ادبیات نمایشی ایران در سال ۱۳۸۴ برگزیده شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«... از این دِلُم میسوزه که، تفنگ را دادِن دست کسی که جُرأتِشو گرفتِند، میدونین چه میخوام بهشون بِگُم؟ صبر کنید.
دنبالشان میرود، زخمیتر و کینه دارتر، تریدها او را دوره میکنند، تفنگدار اما جرأت نزدیک شدن به او را ندارند، گویی بازی کودکانهای است.
پدر سگ! مو عقد کرده سیاوشُم، بیغیرت، اجیر... برین
تریدها فرار میکنند، ابریشم پیروزمندانه، به طرف تماشاچیان.
ابریشم: دیدین!... دو پا داشتنِ و دو پا قرض کردِن، دِ فَرار
[ رو به سوی تریدهها ]
... بیغیرتها، تفنگی که دل پشتش نباشه، باد هواست... گراز سگ... کفتار.
[ هلهلهکشان طرف فرنگیس که حالا با خنده، ابریشم را نگاه میکند، میآید ]
... جستن... گُریختن...
فرنگیس:
کجا آن حکیمان و دانندگان!؟
همان رنج بردار خوانندگان
کجا آنکه سودی سرش را به ابر!؟
کجا آنکه بودی شکارش هُژَبر
ابریشم: میدونُم... همه خاک دارند، بالینُ و خشت؟...
فرنگیس:... خُنُک آنکه جُز تخم نیکی نَکشت
زِ خاکیم و باید شدن سوی خاک
ابریشم: همه جای ترس است و تیمار و باک؟!... نه!... تو دیگه چرا؟! شهزاده گرامی! مو که چیزی ندارم از دست بدم، بیکسی و تنهایی همه کسُ و کارُم شده، چه باک!... گویا شهزادهها بیمناک به دنیا مییان؟
بخندیم... بخندین... بخندین... خدایا قحطی خنده است...
فرنگیس:
تو رفتی و گیتی بماند دراز
کجا آشکارا بدانیش راز؟!
ابریشم:[ طلبکارانه و قلدر رو به تماشاچیان ]
مو که دست وَردار نیستُم، خواهناخواه، انتظار یه جایی سر میآد، یا سیاوش...
یا هر چه پیش بیاد
[ به طرف دوچرخه میرود، از خورجین ورقهای را بیرون میآورد به تماشاچیان نشان میدهد ]
بخونم؟... ایمیله... ما هم در جستجوی سیاوش گرامی هستیم...
هِی... هیچ رازی پنهون نمیمونه... دنیا یه وجبه.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۳۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۳۴ صفحه