کتاب جسم و جان و خاک
معرفی کتاب جسم و جان و خاک
کتاب جسم و جان خاک اثری از محمدرضا لطفی است که در انتشارات آوای چلچله شاهرود به چاپ رسیده است.
در این کتاب اشعاری از این نویسنده را میخوایند که به گفته خودش در مقدمه کتاب به پاس زحمات و ایثار پدر و مادرش و زمینی که در آن زندگی میکنیم و زادگاهی که در آن پرورش یافته سروده شده است.
خواندن کتاب جسم و جان خاک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به شعر و دلنوشته مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب جسم و جان خاک
مرا رنجم مده راهم نشان ده
نوای دلنشین عارفان ده
به آهو دادهای عشق بیابان
گلستان را به بلبل شادمان ده
به پاییز خزان باد وزان ده
صداقت را به پیران و جوان ده
به راه حق برانم غیر حق را
به کفار و شیاطین زمان ده
به گاه سرکشیها حیرتم ده
به گاه تنگدستی قدرتم ده
به کردارم بده رنگ خدایی
صفای جسم و روحم جاودان ده
نیازم را برآور بر زبانم
ندامت را به قلب مهربان ده
مرا با خود به اوج کهکشانها
رسان پاکی و عزت ارمغان ده
******
مادر تمام هستیام
ساده میگویم که دنیای منی
برتر از ماه و تمنای منی
مادرم مدیون خوبیهای تو
عاشق غمها و شادیهای تو
من نبودم، بود من از بود تو
غیر بیداری شب کی سود تو
بچگیام شیرهی جان دادهای
همره شیر مهر و ایمان دادهای
راه رفتن ارمغان دست تو
گفتن حرف و سخن از هست تو
آنکه هست دلواپسم در هر زمان
مادرم هست، مادرم در دو جهان
من نگویم تو ز پیغمبر سری
تو ز پیغمبر به من عاشق تری
هر چه قدم شد رسا، سنم فزون
قد او خم گشت دلش پر شد ز خون
هر چه گردیدم قوی از روز پیش
او توانش کم شد و دل گشته ریش
تا که قصد کردم برای همسری
دیده شد موی سپید از روسری
مو سپید و قد کمان شد مادرم
مادر محنت کش و غم پرورم
من که جز آزار نبودم بهر تو
من فدای آشتی و قهر تو
طاقت دوری ز من نبود تورا
بعد حق بر من تو باشی مقتدا
من چگونه حق تو انشا کنم
جز دو دستانم سوی بالا کنم
بوسه بر دستان و پایت کار من
تو وجود من همه افکار من
خاک پایت طوطیای چشم من
تا تو باشی کی بر آید خشم من
آن بهشت کم است زیر پای تو
آسمانها کهکشانها جای تو
حجم
۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۳٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه