دانلود و خرید کتاب رادیو موجی محمدرضا بهرامی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب رادیو موجی اثر محمدرضا بهرامی

کتاب رادیو موجی

انتشارات:نشر بید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رادیو موجی

کتاب رادیو موجی مجموعه خاطرات طنز از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است که توسط محمدرضا بهرامی و با نظارت کمیته ثبت و ضبط خاطرات رزمندگان شهرضا گردآوری شده است و در نشر بید به چاپ رسیده است.

درباره کتاب رادیو موجی

معاشرت با بچه‌های جنگ و جهاد که خود گنجینه‌های کم نظیر میدان ایثار هستند، باعث شناختن بیشتر و دقیق‌تر از جبهه‌های نبرد می‌شود. گاهی مطالب و خاطراتی که با نشستن‌های صمیمانه مطرح می‌شود به مراتب ناب‌تر و زیبا‌تر از آنچه است که با تشریفات مرسوم برای مصاحبه طرح می‌شود. با این بچه‌های خاکی نمی‌شود تشریفاتی برخورد کرد، آنها ناب‌تر از آن هستند که بتوان به فکر لعاب برایشان بود. آنها خود خود ایثار هستند. خود خود فداکاری و مجاهدت. خود خود خاکیان افلاکی.

وجود زوایای گوناگون در جبهه‌ها هر نویسنده و محققی را بر آن می‌دارد که به تمام آنها ورود کند. تمام آنها را بررسی کند و خروجی اش را به جامعه و مخاطبین آثار حوزه جنگ و دفاع مقدس ارائه کند.

جنگ در کنار همه نا آرامی‌ها، خرابی‌ها، آوارگی‌ها، درماندگی‌ها و خونریزی‌هایی که دارد و البته همه اینها باعث درس و عبرت انسان می‌شود اما گاهی می‌شود گوشه چشمی هم به لطایف آن کرد. همان هم برایمان درس است و پند.

خوشمزگی‌ها و خاطرات طنز جبهه به ما می‌آموزد که در کوران حوادث و اتفاقات، می توان روزهایی ساخت که انرژی بخش باشند. امید آفرین باشند.

مجموعه پیش رو، گزیده‌ای از خاطرات طنزی است که سعی شده بدون تشریفات مرسوم مصاحبه کننده و مصاحبه شونده باشد. نشست‌های صمیمی، ارتباط در فضای مجازی و غیره باعث شد تا مطالب بهتر و کامل‌تری جمع شود و از آن در این کتاب استفاده شود. صمیمیت بین نویسنده و رزمندگان نام برده شده در این کتاب بر جذابیت مطالب افزوده است.

خواندن کتاب رادیو موجی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به ادبیات پایداری و خاطرات رزمندگان مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب رادیو موجی

به چشم برادری

موقع بازگشت به ایران و آزادی از اسارت بود. بالاخره بعد از تحمل رنج و شکنجه‌ها فراوان به میهن بازمی‌گشتیم. دلم برای همه چیز لک زده بود. به محله‌مان که رسیدم همه ابراز لطف و احساسات می‌کردند و علاقه‌مندی خودشان را نشان می‌دادند. در خانه بودم و همه از اقوام و آشنایان و همسایه‌ها برای دیدنم می‌آمدند. من به خاطر گذشت زمان، کسی را نمی‌شناختم اما با همه دست و روبوسی می‌کردم. بارها شد که یک نفر را چند مرتبه بوسیده باشم. یکی از پسر عموهایم چندین مرتبه آمد و دست داد و روبوسی کرد و گفت: مرا می‌شناسی؟ من هم هر بار با شک و تردید نام یک نفر را می‌گفتم و او می‌گفت نه. من هم سعی می‌کردم بیشتر دقت کنم تا شناسایی را درست انجام دهم اما مگر می‌شد. این کار او چند بار تکرار شد و من هم هر بار شخصی را نام می‌بردم. برادرم آمد و با لبخند در گوشم گفت: این پسر عموی توست. تو را سرکار گذاشته!

من هم با خنده گفتم: من کسی را نمی‌شناسم و همه را به چشم برادری نگاه میکنم و اگر تا صبح هم بیایند و بروند همین است و شاید باز هم همین آش بود و همین کاسه. برادرم این بار بلند خندید و گفت: مواظب باش کسی خودش را جای خواهرت جا نزند که خیلی زشت می‌شود. همه را نمی‌شود به چشم خواهری نگاه کنی و من هم می‌زدم زیر خنده.

هنوز با یادآوری این خاطره می‌خندیم.

سید محمد میرمسیب

نظرات کاربران

zeinab_ghanbaryian
۱۴۰۲/۰۹/۰۶

خاطرات قشنگی بود

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
خوشمزگی‌ها و خاطرات طنز جبهه به ما می‌آموزد که در کوران حوادث و اتفاقات، می توان روزهایی ساخت که انرژی بخش باشند. امید آفرین باشند. مجموعه پیش رو، گزیده‌ای از خاطرات طنزی است که سعی شده بدون تشریفات مرسوم مصاحبه کننده و مصاحبه شونده باشد
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
توی انرژی بودیم. شب‌ها بعضی از بچه‌ها برای نماز شب میزدن بیرون. یکی از بچه‌ها برای اینکه ریا نشه از سوله‌های گردان میزنه بیرون و برای اینکه کسی نبینه و نشناستش میره یه مسافتی دورتر تا نماز شب بخونه. مشغول مناجات و شب زنده داری میشه و از بد حادثه، همون شب، گردان کناری هم رزم شبانه میزنه و بچه‌های گردان میریزن بیرون و دنبال تیر اندازها می‌افتند و از قضا فکر میکنن این دوست عزیز ما هم جزء تیر اندازها بوده و میرن که بگیرنش و اتفاقا گیرش میارن و زیر باد کتک از خجالتش درمیاند. اون شب کسی که نفهمید حسین نماز شب خونه، خواجه حافظ شیرازی بود. فکر کنم بعد از اون شب دیگه توبه کرد که نماز شب بخونه.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حاج سیف اله حیدرپور که به شوخ طبعی و بذله گویی شهرت داشت به ایشان گفت: باید مرغ و خروس‌ها را می‌آوردی تا برای بچه‌های رزمنده کباب کنیم.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸

حجم

۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۹۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۳,۰۰۰
تومان