تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب سرزمین شعر؛ گزیده شعر امروز خراسان (جلد اول، اشعار کلاسیک)

نویسنده:قاسم رفیعا ، محمد بهبودی‌نیا

انتشارات:انتشارات سپیده باوران

دسته‌بندی:

امتیاز:

۲.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

۲٫۰

(۲)

خواندن نظرات

معرفی کتاب سرزمین شعر؛ گزیده شعر امروز خراسان (جلد اول، اشعار کلاسیک)

سرزمین شعر: گزیده شعر امروز خراسان (جلد اول: اشعار کلاسیک) به گردآوری قاسم رفیعا( -۱۳۵۰) و محمد بهبودی نیا( -۱۳۶۲)، مجموعه‌ای از شعرهای در قالب‌های کلاسیک شعر فارسی است که توسط شاعران خراسانی معاصر سروده شده است. پس از مقدمه‌ای که محمدکاظم کاظمی(پژوهشگر ادبی)، درباره وضعیت شعر و شاعران معاصر در استان خراسان نگاشته است، برخی از گزیده سروده‌های شاعران معاصر این استان ادب‌پرور را در قالب‌های گوناگون می‌خوانیم. در یکی از سروده‌های این کتاب می‌خوانیم: «مشت من وا میشود مست از دهانم ریخته آسمان ابلیس را در استکانم ریخته بوی خیامی عطاران نیشابوری است آب انگور خراسانی گمانم ریخته این منم یا تو نمیدانم شما یا رودکی بوی جوی مولیانی را به جانم ریخته پر ز شیطان میشوم عینالقضاتی دیگرم کودکی بی سر زبانم گردکانم ریخته ماه میریزد در آواز امرداد شما یا که حلاج است این در مهرگانم ریخته گیلاس سرخی بر سر انگشت تو دیدم صد پشته بوسه داخل مشت تو دیدم دیدم فراوانی چشمان تو را مست مستی مستی را در آغشت تو دیدم احساس بودن در نگاهت موج می‌زد مهتاب در گرداب چرخشت تو دیدم...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

بریده‌هایی از کتاب

پامال کن تو نیز دلم را که غافلی، پاخورده‌اش عزیز من این فرش بهتر است

plato

Dexter

گفتم آری به دارمان بزنید، چاره جز ریسمان نخواهد کرد مطمئن باش این زمین با ما آنچه کرد آسمان نخواهد کرد مرد بیرون از بدن باشد، مرگ بر آدمی که تن باشد مرد اگر لایق شدن باشد، تکیه حتی به جان نخواهد کرد

plato

جایی که پشت ثانیه‌ها خم نمی‌‌شود از شدت کشنده‌ترین انتظارها

plato

این واژه‌های تلخ ِ معطل درون من دیری در انتظار بیان ایستاده است پشت دریچه‌های شب‌آلود ذهن من اندوه شاعران جهان ایستاده است

Moon

این مردمی که بودنشان هم نبودن است

|ݐ.الف

شاید گناه ماست که مغرور و زنده‌ایم در این جهان مه‌زده از انفجارها شاید گناه ماست که گردن کشیده‌ایم بر شانه خمیده‌ترین ذوالفقارها تبعید می‌‌شوند شهیدان به قابها حالا برای شادی عالی‌جنابها تبعید می‌‌شوند شهیدان به قابها تبعید می‌‌شوند که سر درنیاورند از بازی کثیف حساب و کتابها صندوق‌های پرشده روشن من‌اند تابوتهای پرشده با آفتابها من رأی می‌‌دهم به شهیدی که بی‌سر است هر چند رأی باطله‌ام در حسابها

plato

حکم از تو ـ اگر بند و اگر تیغ ـ مطیعیم سقف از تو که باشد ـ اگر آوار ـ قشنگ است هر زهر علی‌رغم تو قندی است مکرر هر زشت علی‌رغم تو بسیار قشنگ است

plato

پشت دریچه‌های شب‌آلود ذهن من اندوه شاعران جهان ایستاده است

min

حس می‌‌کنم که پشت همین چشمهای شاد مردی همیشه دل‌نگران ایستاده است

saudade

به حکمت مخروبه ( شعرهای۹۰-۸۹)