دانلود و خرید کتاب زبانه های مهر (۲) لیلا عابدی
تصویر جلد کتاب زبانه های مهر (۲)

کتاب زبانه های مهر (۲)

نویسنده:لیلا عابدی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زبانه های مهر (۲)

کتاب زبانه های مهر (۲) نوشته لیلا عابدی است. این کتاب زندگی‌نامه شهدای عملیات شهری سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی شهر تهران است.

درباره کتاب زبانه های مهر (۲)

گستره وسیع و معنای عمیق شهادت، یکی از هزاران ابتکار شریعت مقدس اسلام است. اسلام به پیروانش اجازه می‌دهد تا علاوه بر اصلاح رفتارهای مادی، انگیزه‌ها و رفتارهای معنوی خود را بازپروری کنند، از خلوص و بزرگ منشی خویش داستان‌های عاشقانه باورنکردنی بسازند و زندگی‌شان را به افسانه‌های خیال‌انگیزی بدل کنند که در باور هیچ شنونده و خواننده‌ای نگنجد.

دین مبین اسلام، پا را فرامی‌گذارد و انسانی را که برای کسب روزی حلال از خانه بیرون می‌آید و با ذکر نام پروردگار، کار و کمک به معیشت خانواده را آغاز می‌کند، مجاهد فی‌سبیل‌الله می‌داند. جان این فرد اگر در این راه به خطر بیفتد، او لایق عنوان زیبای شهید است چراکه در هر لحظه از زندگی، مسیر سلوک را در پرتو جذبه‌های زیبای عاشقانه پیموده است.

مردانی که در این کتاب معرفی شده‌اند، از جمله مجاهدانی هستند که بعد از مبارزه با اهریمن نفس، با اهریمن شعله ها جنگیده‌اند. «آب» که مهریه حضرت فاطمه زهرا (س) است، تنها سلاح آن‌ها و «اراده محکم و شجاعت» تنها مهمات‌شان بوده است. الحق که عنوان شهادت برازنده این بزرگ مردان است. آن‌ها که برای آرامش و امنیت شهرهای دور و نزدیک به جهاد برخاسته‌اند و نجات جان و مال خلق خدا، حاصل مجاهدت‌های بی‌مثال آن‌هاست.

این کتاب به معرفی شهدای عملیات‌های درون‌شهری سازمان آتش‌نشانی تهران؛ ام‌القرای جمهوری اسلامی ایران پرداخته و شرح مختصری از زندگی‌نامه این جوان‌مردان را ارائه داده است.

خواندن کتاب زبانه های مهر (۲) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگی شهدا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زبانه های مهر (۲)

نمی‌توانم بگویم سلیم برادرم بود، شاید بهتر باشد بگویم سلیم فرزند ارشدم بود. از همان روزهای اول که به دنیا آمد، من جای پدرش بودم و عیالم جای مادرش. پدر و مادرمان همان روزهای اول از دنیا رفتند و من سلیم را با خودم به تهران آوردم. انگار که خدا ناخواسته به ما اولادی داده باشد. همه مسئولیتش با همسرم بود. برایش مادری می‌کرد و نمی‌گذاشت کوچک‌ترین گره‌ای به ابروهای من بیاید. بعد از آن هم که خدا دو پسر قسمت خودمان کرد، شده بودند سه تا برادر جانی. عاشق هم بودند. سلیم هم هوای کرامت و بهزاد را داشت. مدام از سر و کول هم بالا می‌رفتند و با خنده و شادی بازی می‌کردند و یک لحظه آرام و قرار نداشتند. روزها به سرعت سپری می‌شد و بچه‌ها قد می‌کشیدند و بزرگ می‌شدند و ما گه‌گداری گذر عمر را از روی سانتی‌مترهای اضافه شده به قامت‌شان می‌فهمیدیم.

دیپلمش را که گرفت. راهی سربازی شد. دوری و نبودنش ما را اذیت می‌کرد ولی با وجود درس و مشق‌های بهزاد و کرامت، گاهی فراغتی حاصل می‌شد و یادمان می‌رفت که جای سلیم توی خانه خالی است. به محض این که از سربازی آمد در آتش‌نشانی استخدام شد. خودش کارهایش را درست کرد. اهل بی‌کاری و ول چرخیدن نبود. دوست داشت کارهایش برنامه‌ریزی شده و دقیق باشد. روزهایش را هدفمند و با انرژی شب می‌کرد و یک لحظه را هم غنیمت می‌شمرد.

شب‌هایی که سلیم شیفت بود، بهزاد و کرامت را نوبتی با خودش به ایستگاه می‌برد. آن‌قدر فضای شب‌های ایستگاه گرم و صمیمی بود که پسرها سرِ رفتن با عموی‌شان دعوا می‌کردند. ورزش و بازی، کلی سرگرم‌شان می‌کرد. همین همراه بردن‌ها در شیفت‌های شب، بهزاد و کرامت را عاشق آتش‌نشانی کرد و آن‌ها هم کم‌کم دست‌شان توی آتش‌نشانی بند شد. هیچ وقت فکر نمی‌کردم وجود سلیم سبب عاقبت به‌خیری پسرها هم بشود. همین که این بچه‌ها با نگاه به سلیم، نماز اول وقت‌شان ترک نمی‌شد، برای من و مادرشان کافی بود. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۰۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۳۰۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان