کتاب الکساندر پوشکین
معرفی کتاب الکساندر پوشکین
کتاب الکساندر پوشکین نوشته میخائیل بولگاکوف نویسنده مشهور روسیه است. کتاب الکساندر پوشکین با ترجمه سعیده دستآموز و زهرا نوجوان منتشر شده است.
درباره کتاب الکساندر پوشکین
در این اثر میخاییل بولگاکف نویسنده مشهور نیمه اول قرن بیستم روسیه یکی از دردناکترین حوادث در تاریخ ادبیات این کشور را به تصویر کشیده است. میخاییل بولگاکف از زاویه خاصی به افرادی مینگرد که در مرگ الکساندر پوشکین، خورشید درخشان ادبیات روسیه نقش داشتند. حضور ژوکوفسکی، یکی دیگر از چهرههای ادبی قرن نوزدهم روسیه، در این نمایشنامه اهمیت زیادی دارد. حال آنکه خود پوشکین در سایه است و حضور فعال ندارد.
در این نمایشنامه میخائیل بولگاکف با پژوهشهای دقیقی در خصوص وقایع مرتبط با مرگ الکساندر سرگیویچ پوشکین انجام داده است. منتقد ادبی، لوسییف، معتقد است در این نمایشنامه میخائیل بولگاکف از زاویهای خاص افرادی را که در مرگ پوشکین نقش داشتند به تصویر میکشد و چهره واقعی آنها را نشان میدهد: نیکولای اول که گویی پادشاهی خیرخواه و غمخوار است؛ دوبلت که علاقه بسیاری به تئاتر دارد و ژنرالی حیلهگر است؛ و دولگاروکف که او را رذل و فرومایه مینامد. در واقع میخائیل بولگاکف در این نمایشنامه نیز موضوع هنرمند و حکومت را دنبال میکند که در آثار او نقش کلیدی دارند. بولگاکف در تاریخ ۲۲ ژانویه ۱۹۴۰ قرارداد اجرای نمایشنامه الکساندر پوشکین در تئاتر هنری مسکو را امضا میکند، ولی متاسفانه نمایشنامه پس از مرگ او در سال ۱۹۴۳ اجرا میشود. خواندن این نمایشنامه تاریخی که روایتگر بخش پایانی زندگی شاعر پرآوازه روسی الکساندر پوشکین است و به قلم یکی دیگر از ستارههای درخشان آسمان ادبیات روسیه میخائیل بولگاکف نوشته شده است، ترجمه این نمایشنامه از نسخه روسی آن انجام شده که در سال ۲۰۰۷ در انتشارات آزبوکا کالسیکی روسیه به چاپ رسیده و نخستین ترجمه از زبان روسی به فارسی محسوب میشود
خواندن کتاب الکساندر پوشکین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب الکساندر پوشکین
مکان:
اتاق نشیمن خانه الکساندر سرگیویچ پوشکین در سنپترزبورگ. دو شمع روی پیانوی قدیمی و چندین شمع در گوشهای، نزدیک ساعت قدی روشن هستند. از میان درب باز، شومینه و بخشی از قفسههای کتاب دفتر کار دیده میشوند. زغالها درون شومینه دفتر کار و اتاق نشیمن در حال سوختن هستند. الکساندرا نیکولایونا انچاروا پشت پیانو نشسته و بیتکف ساعت ساز همراه با ابزارش نزدیک ساعت ایستاده است. ساعت زیر دستان بیتکف گاهی کار میکند، گاهی به صدا در میآید. گانچاروا آرام پیانو مینوازد و زمزمه میکند. از پشت پنجره صدای کولاک شنیده میشود. گانچاروا: (زمزمه میکند)
«چه غم انگیز! چه تاریک!... چه اتفاقی برایت افتاد بانوی سالخورده من! کنار پنجره آرام گرفتی... طوفان در حالی که گردبادهای برفی را پیچ و تاب میدهد، آسمان را با مه میپوشاند... گاه بهسان موجودی وحشی زوزه خواهد کشید، گاه بهسان یک کودک خواهد گریست...»
بیتکف: چه ترانه شگفت انگیزی! من امروز نزدیک پل پراچشنی هم تعمیر داشتم. خدایا! روی پل که راه میروم، هم در چشمها هم در گوشها تاب میخورد! میچرخد!
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه