کتاب لبخند امید
معرفی کتاب لبخند امید
کتاب لبخند امید نوشته آرزوسادات ملکنیا، دفتر اول از دلنوشتههای یک روانشناس است که در قالب شعر سپید نوشته شده است و در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.
آرزوسادات ملکنیا در کتاب لبخند امید، مجموعهای از دلنوشتههای خود را منتشر کرده است. او که در رشته روانشناسی تحصیل کرده و سالهاست در مقام مشاور به خدمت و فعالیت مشغول است، در این کتاب، آموختههایش را در حوزه روانشناسی با ادبیات ترکیب کرده است و نتیجه، اثری جذاب است که مخاطبان را هم از لذت خواندن سرشار میکند و هم به فکر فرو میبرد. شعرهای این کتاب، به مسائل اجتماعی دوران نظری دارند و از موضوعاتی سخن میرانند که هر انسانی در زندگی خود آن را تجربه میکند.
کتاب لبخند امید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب لبخند امید را به تمام دوستداران شعر معاصر و علاقهمندان به ترکیب ادبیات و روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب لبخند امید
نامهای به وجود خود
آیا تابهحال شده نامهای به وجود خودتان بنویسید و واقعیتها را به او بگویید.
به او بگویید که کجاها نادیده گرفتیدش
و هزاران واقعیت دیگر در مورد خودتان را به وجودتان بگویید
اگر تاکنون این کار را نکردهاید همین الآن یک قلم و کاغذ بردارید و بنویسید
شما با این کارتان
به خودتانهم کمک کردهاید و آنچه را که تاکنون انکار کردهاید به آن اعمال اعتراف خواهید کرد
و زندگیتان رنگ دیگری خواهد گرفت
بنویسید که کدامین راه را به وجودتان تحمیل کردید و او نمیدانست
به او بگویید کدامین آدمها به او جفا کردند
و شما در مقابل آنها سکوت کردید و وجودتان را نادیده گرفتید
به او حتماً بگویید جوان بودید و ناپخته
و نمیدانستید چگونه و کجا با وجودتان بایستی رفتار شایسته داشته باشید
و به او قول بدهید
اینک که تجربه و درایت پیدا کردید
اجازه نخواهید داد اتفاقات گذشته دوباره رخ دهد
در پایان از این وجود بیپناهتان عذرخواهی کنید.
***
حباب آرزوها
هر شب ذهن و خاطرم پر از عشق و ایثار و مهربانی میگردد
هر شب امید میبندم به فردایی بهتر که منتظر آن بوده و هستم
هر صبح با شادمانی قدم به یک روز دیگر و زندگی دیگر برمیدارم
ولی هر صبح حباب آرزوهای خوبم یکی پس از دیگری میترکد
شب در نوشتههای دیگران میخوانم: صلح، صفا، دوستی، مهر، ایثار و ...
روز میبینم: جنگ، دورویی، نفاق، برتریجویی...
بهراستی اینهمه تضاد
خوابم یا بیدار
نمیدانم
اما
باید به خودم تفهیم کنم
که دیگر این واژهها در نوشتههایمان آنهم بیقید، امضا و ضمانت زیبا و دیدنی است
باید به ذهن خوشباورم بگویم
دنبال این واژههای ارزشی خارج از صفحات نباشد
این روزها دنیای ما دنیای دیگری است
دنیای ما دنیای پدرانمان نیست
این روزها تعهدات صرفاً در قراردادهاست
گاهی با خودم میگویم آیا امروز این جمله معنا دارد و کسی است که بگوید:
مرد است و قولش.
***
قصههای کودکی
قصههای کودکی با صدای زیبای مادربزرگم
پر بود از یاد خدا
هرجا توی قصه کم میآورد میگفت:
خدا جای حق نشسته
من عروسکهایم را در خیالم جان میبخشیدم و برایشان از حقانیت جایگاه خدا میگفتم
در دبستان نیز من از یاد خدا غافل نبودم
اولین جملهام:
خدا جای حق نشسته بود
من بارها از این جمله نوشتم
تا خدا را و حق را از یاد نبرم
نمیدانم چه بر سرم آمد
چرا در لابهلای جملات گم شدم
نازنین خدایم
من تو را که بر جایگاه حق نشسته بودی گم نکردم
در این میان خود گم گشتم
میان خلق گمگشته راهی بیش نیستم
برایم خودی قرار دادند خیالی
و روحم را در آن گنجاندند
حال من ماندم و
روحی که در جسمش نمیگنجد.
حجم
۱۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه
حجم
۱۷۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۹ صفحه