کتاب احلام و دختران
معرفی کتاب احلام و دختران
کتاب احلام و دختران داستانی از احمد حردانی برای کودکان و نوجوانان است که در نشر گنجور منتشر شده است. این کتاب ماجراهای دختری به نام احلام است که با دختران همسایهشان، پری و سیما، در تلاشند تا به تمام آرزوهایی که دارند برسند و مخترعانی بزرگ و ثروتمند شوند.
احلام همراه با مادر و پدر پیرش زندگی میکند و کارش مراقبت کردن از آنهاست. غذا میپزد، لباسهایی زیبا میدوزد و همه جوره در خدمت والدین پیرش است. در همسایگی خانه احلام، دو خواهر به نامهای پری و سیما زندگی میکنند که کارشان از صبح تا شب، اختراع کردن و طراحی کردن چیزهای عجیب و غریب جدید است. آنها با احلام نقشه میکشند تا چیزهایی جدید اختراع کنند و دنیا را با اختراعهایشان متحول کنند که اتفاقی برای احلام رخ میدهد...
کتاب احلام و دختران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب احلام و دختران را به تمام کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب احلام و دختران
دختری به نام احلام در خانه ای کنار پدر و مادر خود زندگی میکرد. پدر و مادر او خیلی پیر بودند و احلام همیشه در حال کمک به آنها بود تا دوران پیری خود را به بهترین شکل سپری کنند. احلام دختری صبور و مهربان بود. در خانه همسایه آنها، مرد و زنی زندگی میکردند. آنها صاحب دو تا دختر به نام های پری و سیما بودند. پری و سیما دختران نوجوانی بودند که همیشه خواسته های عجیبی داشتند و پدر و مادر آنها از دست آنها حسابی کلافه بودند. آنها گاهی وسایلی را میخواستند که با آنها بتوانند پرواز کنند یا اینکه همچون ماهی به زیر آب بروند آنها دختران خیلی باهوشی بودند.
در دفتر نقاشی آنها پر از اشکال مختلف و عجیب وقریب بود که انگار میخواستند چیز جدیدی اختراع کنند. پری به سیما میگفت: من آرزوهای بسیار بزرگی در ذهن دارم و مطمئن هستم روزی به همه خواسته های خود خواهم رسید. سیما گفت: میدانم ما دو تا در آینده مخترع های بزرگی خواهیم شد اگر پدر و مادر در این راه ما را کمک کنند. پدر و مادر پری و سیما آدم های بسیار زحمت کشی بودند و صبح تا شب بیرون از خانه کار میکردند. آنها هنگامی که به خانه می آمدند با اتفاقات عجیب و قریب زیادی روبرو میشدند. مثلا وسایل خانه که کلی به هم خورده باشند یا وسایل انباری که همه جا پخش و پلا بود. روزی آنها از سرکار به خانه آمدند وقتی در خانه را باز کردند سگ کوچک به استقبال آنها آمد.
آنها حسابی جا خوردند و سگ را نوازش کردند و بلند کردند ولی خوب این سگ آدم آهنی بود که خیلی زیبا و حرفه ای طراحی شده بود. پدر و مادر لحظاتی درجا خشکشان زد و بعد به سمت دختران خود رفتند، پری و سیما در اتاقشان مشغول نقاشی و طراحی اسباب بازی جدیدی بودند. پدر و مادر با ظاهری خسته از کار روزانه روی تخت های کوچک آنها نشستند و شروع به درد دل با دختران کوچک خود کردند. دختران ما الان وقت درس و مدرسه شما است. شما هنوز به تفریح و استراحت نیاز دارید. دوران مدرسه باید به بهترین شکل طی شود تا در آینده به بهترین فرصت های زندگی دست یابید. لطفا برای همیشه قید این کارهای احمقانه خود را بزنید و آرامش را به پدر و مادر خود هدیه دهید. پری و سیما با حالت تعجب به پدر و مادر نگاه کردند و بعد شروع به خندیدن کردند.
حجم
۲۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه
حجم
۲۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۶ صفحه
نظرات کاربران
اگه میشه رمان برای 10 سال پیشنهاد کنین به من