کتاب با عشق با بغض
معرفی کتاب با عشق با بغض
کتاب الکترونیکی با عشق با بغض نوشته امین گودرزی در انتشارات پارس تاک به چاپ رسیده است. این داستان بر اساس زندگی پسر جوانی شکل گرفته که در طول مسیر نوجوانی به جوانیاش با حوادث مختلفی روبرو میشود و در این مسیر آشنایی او با افراد مختلف تجربیاتی را برایش به ارمغان میآورد که به دست آوردن این تجارب گاهی شیرین و کارآمد بوده و گهگاه تلخی فراوان آنها گذر زمان را برای او سخت و طاقتفرسا میکرده است.
درباره کتاب با عشق با بغض
این کتاب بر اساس خاطرات سالهای نوجوانی و جوانی نوشته شده و نویسنده سعی داشته با تصویرسازیهای به اندازه خواننده را در محیط و شرایط کتاب قرار دهد؛ اما بر آن بوده که غرق شدن در محیط پیرامون شخصیتهای داستان، خواننده را از اصل داستان دور نسازد.
نویسنده قصد داشته با بیان اتفاقات پیرامون زندگی و گذشته اش نسل نوجوان را بر آن دارد که در سنین نوجوانی و ابتدای جوانی بدانند دلسوزترین افراد زندگی آنها، خانواده بوده و با توجه به مشورت ایشان میتوانند مسیر درست را پیدا کنند. در وهله دوم روی سخن نویسنده با خانوادههایی بوده که فرزند نوجوان دارند و باید به روشهای علمی و عملی سعی کنند خود را به فرزندشان نزدیکتر کنند و به نیازهای این برهه از زندگی فرزندشان توجه بیشتری داشته باشند، زیرا سنین نوجوانی حساسترین گذرگاه زندگی افراد تلقی میشود.
این کتاب از پنج فصل تشکیل شده است. دلیل فصلبندی داستان این است که در هر فصل اتفاقات ویژه ای برای شخصیتهای داستان رخ میدهد که بخش اعظمی از این حوادث بر اساس واقعیت بوده و نویسنده سعی داشته با بخشبندی داستان ذهن خواننده را برای اتفاق جدید آماده سازد.
کتاب با عشق با بغض را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی، خصوصاً نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب با عشق با بغض
چند سال از عمرم را به پای عشقی گذاشتم، که هیچ چیز پشتش نبود جز دروغ و ریا، چند سال از زندگیم پای کسی سوخت که زبانش با من بود و قلب و فکرش با دیگران. چند سال از بهترین سالهای جوانیم را پای کسی ریختم، که ذرهای از عشق نمیدانست و ادعای عاشقیش گوش دنیا را کر کرده بود. چند سال تمام ماندم به پای عشقی نافرجام با قلبی شکسته و امیدی به بازگشت؛ اما افسوس! باید بروم، بروم و روی دیوار کسی بنویسم عشق، که بفهمد. ببیند و حس کند. بروم و بفهمم هر دورهگردی لیلی نیست و هر رهگذری مجنون!
میروم، با عشق با بغض! می روم برای یافتن کسی که از من بگذرد تا به ما برسد؛ کسی که عشق را بفهمد، همین!
صدای ضربان قلبش را میشنید؛ این موضوع برایش بسیار اهمیت داشت. باید هرطور شده آن جایگاه را به دست میآورد. گویی برایش حکم مرگ و زندگی داشت. با هیجان به سمت مدرسه میرفت و نمیدانست آن روز کل زندگیاش دستخوش تغییراتی خواهد شد که حتی فکرش را هم نمیکرد.
ابتدای مهرماه سال ۸۰ آغاز سال تحصیلی بود، مثل هر سال برای انتخابات شورای دانشآموزی ثبت نام کردند. آرمین نیز مانند بیشتر دانشآموزان کاندید شده بود. چون میدانست در این کار توانایی دارد و فن بیان خوبی دارد. مطمئن بود که حتماً رأی میآورد. انتخابات آغاز شد و آرمین همراه چهار نفر دیگر انتخاب شدند. زندگی او از همین جا وارد مسیر تازهای شد.
حجم
۱۱۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۱۱۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه