کتاب کمپ ۹
معرفی کتاب کمپ ۹
کتاب الکترونیکی «کمپ ۹» نوشتهٔ محمد شالچی در انتشارات پارس تاک چاپ شده است. این کتاب به روایت اتفاقاتی میپردازد که برای نویسنده در طول ۹ سال زندگی در جنگ و اسارت رخ داده است.
درباره کتاب کمپ ۹
کمپ ۹ روایت تلخ و شیرینی است که طی سالها در جبهه و اسارتگاه بعثیها اتفاق افتاده است و محمد شالچی شاهد زندهای است بر آنچه بر آزادگان سرفراز، در اسارتگاهها گذشته است. در این کتاب بر اهمیت یادآوری رشادتها و فداکاریهای شهدا و رزمندگان تأکید شده است. کمپ ۹ از زبان رزمندهای روایت میشود که ۹ سال از زندگی خود را در جنگ و اسارت گذرانده و در این روایت نقل میکند که چگونه رزمندگان با ایثار و شجاعت، میهن خود را در مقابل تجاوز دشمن حفظ کردهاند. محمد شالچی ۴ سال و ۸ ماه از عمرش را در جبههها و ۴ سال و نیم دیگر را در اسارتگاههای مخوف و وحشتناک بعثیها میگذراند. این اتفاقات میتواند نشانگر ایثار، شجاعت و پایمردی رزمندگان باشد. این روایتی ارزشمند و جذاب است که به خوانندگان امید، پایداری و قدردانی را میآموزد. کتابی که پیش روی دارید،
کتاب کمپ ۹ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقمندان به تاریخ و داستانهای واقعی از دوران جنگ، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب کمپ ۹
«یک روز وقتی تانکها را، به صورت تاکتیکی جا به جا میکردیم، هدف آتش تهیهٔ عراقیها قرار گرفتیم. باران گلوله بر ما میبارید. بعد از آنکه آتشباران خاتمه پیدا کرد، متوّجه شدیم که نفربری که برایمان شام آورده بود، هدف خمپارههای عراقی قرار گرفته و یکی از خدمهٔ آن به شهادت رسیده است. او شهید سروان اَبروتن بود، وقتی به بالین او رسیدیم مغز سرش بیرون پریده بود و هنوز در حال تکان خوردن بود. من برای آنکه روحیهٔ بچّهها خراب نشود کلاه پشمیاش را روی سرش گذاشتم، امّا دیدن آن صحنهٔ وحشتناک مرا کاملاً به هم ریخت. تمام بدنم میلرزید و از خشم مشت بر زمین میکوبیدم. سرگرد ابروتن جوانی قوی و ورزشکار بود و در تمام مسابقات ارتش حضور داشت. او چهرهای شاد و خندان داشت و بسیار متواضع و خونگرم بود. وجودش برای همهٔ سربازان و درجهداران و افسران نشاطانگیز و روحیهبخش بود.
شهادت این جوان ارزشمند، باعث شد، تصمیم بگیریم تا انتقام خونش را بگیریم. با به دست آوردن موقعیت دشمن، خدمهٔ تانک و دیگر همرزمان را آماده کرده، با دادن گراهای مخصوص، مقّر نیروهای عراقی را بر بالای قلاویزان، با گلولههای دودزا گلولهباران کردیم دستهٔ پنج تایی از تانکها را به خط کردم و دستور دادم با گلولهٔ جنگی، آتش بارانشان کنند. وقتی با دوربین نگاه کردم، دیدم که عراقیها، نمیدانند چه کنند. شاید انتظار چنین پاسخ کوبندهای را از ما نداشتند. به هر حال، به تلافی شهادت سروان ابروتن، برایشان جهنمی ساختیم و تمامی گروههایی که آنجا بودند با ادوات جنگیشان نابود شدند.»
حجم
۴۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه
حجم
۴۲۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۱ صفحه