دانلود و خرید کتاب صوتی قطار سرعت به سوی ثروت

کتاب صوتی قطار سرعت به سوی ثروت نوشته دارن هاردی است که با ترجمه گیتی شهیدی و سعید گل‌محمدی منتشر شده است. کتاب قطار سرعت به سوی ثروت با صدای گشتاسب امجدی صوتی شده است تا راهنمایی برای صاحبان کسب و کار باشد.

درباره کتاب قطار سرعت به سوی ثروت

دونالد ترامپ رئیس جمهور سایق و میلیونر مشهور درباره کتاب صوتی قطار سرعت به سوی ثروت می‌گوید: اکنون مناسب‌ترین زمان است که کارآفرین جسوری باشید. دارن هاردی به همه نکات ضروری برای یک کارآفرین موفق اشاره می‌کند؛ نکاتی که در هیچ مدرسه‌ای آن‌ها را به ما یاد نمی‌دهند (شجاعت، اشتیاق، هدف‌مندی و پشتکار، مقاومت، تفکر شجاعانه و…) پیش از سوار شدن به قطار ثروت‌ساز حتماً این کتاب را بخوانید. 

دارن هاردی زندگی بزرگان دوران را مطالعه کرده است. با تک‌تک آن‌ها مصاحبه کرد و از آن‌ها آموخت، سپس همه را در یک کتاب جمع‌آوری کرده است. زندگی مانند ریل راه‌آهن پرپیچ و خم است که به اعتقاد دارن به موفقیت ختم می‌شود. من و دارن معتقدیم معیار موفقیت هر فردی خاص خود اوست و متوجه شدیم موفقیت برای شما به‌معنای یک عمر کار کردن است. این کتاب به شما کمک می‌کند تا معنی موفقیت را مطابق واژگان و برداشت خود تعریف کنید.

گر قصد دارید سوار قطار وحشت کارآفرینی شوید، حتماً در صندلی جلو بنشینید! شما در سفر زندگی خود با کتاب ماجراجویانه و جدید دارن هاردی همسفر هستید و این کتاب برای کسانی است که رویای رسیدن به تجارتی شخصی را دارند. بلیت خود را تهیه کنید.

شنیدن کتاب قطار سرعت به سوی ثروت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شروع کسب و کار و یا صاحبان کسب و کار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب قطار سرعت به سوی ثروت

یک‌بار از یک نوع خرچنگ حرف زدم که نمی‌توان آن را به تله انداخت، این خرچنگ آن‌چنان زرنگ و باهوش است که از هر نوع تله‌ای فرار می‌کند. ولی باز هم از این خرچنگ‌ها به‌صورت دسته‌های هزارتایی صید می‌شوند و این را مدیون خصوصیت مشترک آن‌ها با انسان هستیم.

ساختار تله ساده است؛ قفسی سیمی با سوراخی بالای آن. طعمه را داخل قفس می‌گذارند و آن را داخل آب قرار می‌دهند. خرچنگ نزدیک شده، وارد قفس می‌شود و طعمه را با لذت می‌خورد. خرچنگ دوم، خرچنگ اول را می‌بیند و به او ملحق می‌شود. بعد خرچنگ سوم. بعد جشن بزرگ شکرگزاری خرچنگ‌ها برگزار می‌شود و بالاخره طعمه تمام می‌شود.

در این مرحله خرچنگ‌ها می‌توانند به‌راحتی از کنار قفس بالا آمده و از سوراخ آن خارج شوند؛ اما این کار را نمی‌کنند و حتی مدتی طولانی پس از تمام شدن طعمه داخل قفس می‌مانند. خرچنگ‌ها همچنان وارد تله می‌شوند (آن‌ها مجذوب این جمعیت شده‌اند… صحنه برای شما آشنا نیست؟)

هیچ خرچنگی قفس را ترک نمی‌کند. چرا؟ چون اگر یکی از خرچنگ‌ها بفهمد چیزی در تله نیست و بکوشد آن‌جا را ترک کند، بقیه خرچنگ‌ها با تمام قدرت مانع او می‌شوند. مدام او را از کناره‌های قفس پایین می‌کشند. اگر مقاومت کند، بقیه خرچنگ‌ها او را زخمی می‌کنند تا نتواند از قفس بالا برود. اگر باز هم برای رفتن مقاومت کند، او را می‌کشند.

خرچنگ‌های تحت کنترل قدرت گروه با هم در قفس می‌مانند. برای ماهی‌گیر یک تکه طعمه‌ کوچک کافی است. بقیه‌ کار آسان است. بعد قفس را بالا می‌کشد و حالا وقت شام خوردن روی اسکله است.

اغلب دنیای بشری نیز مانند خرچنگ‌ها از جمعیت و گروه پیروی می‌کند. ذهنیت گروه و دسته به‌وسیله دانشگاه، فرهنگ، رسانه و جامعه همگانی شده است و همه را به پیروی از گروه تشویق می‌کند. برای اغلب افراد پیروی از گروه به معنی کارمند شدن است و به‌طور دقیق نود درصد مردم دنیا با موفقیت شما مخالفند. وقتی تصمیم می‌گیرید از این نود درصد فاصله بگیرید و سوار قطار تندرو کارآفرینی شوید و مانند خرچنگ تنها سعی می‌کنید از تله فرار کنید، متفاوت باشید و کارآفرین شوید و از آن نود درصد دور شوید، اتفاق عجیبی می‌افتد. دوستان، خانواده، همکاران به‌جای تشویق و حمایت شما خرچنگی می‌شوند و سعی می‌کنند شما را به داخل آن «تله» کذایی بکشند.

«خرچنگ‌های انسانی» معمولاً از نیروی فیزیکی استفاده نمی‌کنند، آن‌ها بازوهای شما را زخمی نمی‌کنند. اصلاً نیازی به این کار نمی‌بینند. آن‌ها روش‌های مؤثرتری در دست دارند؛ با کلام خود، با استفاده از کنایه، تردید، تمسخر، تحقیر، ادای شما را درآوردن، سرزنش، اهانت، کم ارزش کردن، ریشخند، متلک، اذیت و یا هزاران کار دیگر مانع شما می‌شوند. «خرچنگ‌های» اطرافتان برای کندن چنگک شما و کشتن رویاهایتان از این ترفندهای مخفیانه استفاده می‌کنند.

اما چرا این کار را می‌کنند؟ بسیاری از این افراد عاشق شما هستند. چرا می‌خواهند به شما ضربه روحی بزنند و رویاها و آرزوهای شما را برای بیشتر خواستن نابود کنند؟

«وقتی از وضع کنونی خارج می‌شوید؛ همانند آینه‌ای‌ بزرگ، بزدلی و ترس را به آن‌ها نشان می‌دهید.»

این کار دو دلیل دارد:

۱. موفقیت شما آن‌ها را بد جلوه می‌دهد؛ وقتی از وضعیت کنونی خارج می‌شوید، به آینه بزرگی تبدیل خواهید شد که واقعیت زندگی‌شان را به آن‌ها نشان می‌دهید. می‌دانند آن‌ها هم باید کاری را انجام می‌دادند که شما انجام می‌دهید؛ اما می‌ترسند و انتخاب‌های شما ترس‌هایشان را بیشتر آشکار می‌کند. آسان‌تر است به‌جای همراهی با شما به شما بخندند یا کاری کنند تا بپذیرید کارتان احمقانه، خطرناک و محکوم به شکست است، به امید این‌که تسلیم شوید و عقب‌نشینی کنید و آن آینه را از مقابل آن‌ها بردارید.

۲. واقعاً به اندازه‌ شما شجاع نیستند (جسارت شما را ندارند) ؛ نمی‌توانند از امنیت شغلی و حقوق ماهیانه و منافع اندک خود چشم‌پوشی کنند. کار شما با الگوهای دنیای آن‌ها تناسب ندارد و آنقدر شجاع نیستند که راه شما را دنبال کنند. پس مسخره کردنتان آسان‌تر از پیروی کردن از شماست.

می‌دانم چرا (خرچنگ‌ها) آن کار را انجام می‌دهند؛ اما به‌راحتی می‌توان تسلیم رفتار خرچنگی آن‌ها شد. وقتی دوستان و خانواده تجارت شما را رد می‌کنند، بیشتر از وقتی در کار طرد می‌شوید، آسیب می‌بینید. مشتری، خریدار و حتی رئیس یا همکار می‌تواند از شما انتقاد یا به شما اعتراض کند و یا درحالی‌که در آن شغل هستید، به شما «نه» بگوید، این روند خیلی به شما آسیب نمی‌زند؛ زیرا خود شما را رد نمی‌کند، کار شما را رد می‌کند، اما وقتی دوستان و خانواده، جسارت و جرأت تجاری شما را رد می‌کنند، موضوع شخصی‌تر می‌شود و به این مسئله آسیب می‌زند. نه شنیدن در محل کار یک موضوع است و مهر باطل زدن به علاقه، هدف و تجارتی که عاشق آن هستید، چیز دیگری است. آن "نه" مانند این است که آن‌ها به خود شما نه می‌گویند.

هر چند به‌زودی متوجه می‌شوید این روند اصلاً به شما مربوط نمی‌شود؛ در واقع آن‌ها به خودشان "نه" می‌گویند. همچنین صدای درونی خود را طرد می‌کنند، صدایی که تشویقشان می‌کند تا بیشتر انجام دهند و فعالیت کنند. قدم بردارند، شجاع باشند و مانند شما خطر کنند.