دانلود و خرید کتاب صوتی داستانهای هزار و یک شب جلد اول
معرفی کتاب صوتی داستانهای هزار و یک شب جلد اول
کتاب صوتی داستانهای هزار و یک شب جلد اول نوشته عبداللطیف طسوجی است. این کتاب با صدای بازیگر مشهور شیوا خنیاگر منتشر شده است. این کتاب شامل شب اول تا ششم است.
درباره مجموعه کتاب داستانهای هزار و یک شب
دو شاهزاده برادر، به نامهای شهریار (یا شهرباز) و شاه زمان، مورد خیانت از طرف همسران خود قرار میگیرند شاه زمان تَرک پادشاهی میکند و راهی دیار برادر میشود و اما شهریار توان تحمل خیانت را نداشته و تصمیم به انتقام میگیرد. او هر شب با دختر جوانی از شهر ازدواج میکند و صبح دستور قتل دختر را میدهد.
تا اینکه دیگر دختری در شهر نمیماند. وزیر شهریار دو دختر به نامهای شهرزاد و دنیازاد (در بعضی نسخهها دینازاد) دارد و به شدت نگران است اما شهرزاد از او میخواهد او را به عقد شاه در بیاورد. اما به خواهرش میگوید زمانی که شب شد تو به اتاق ما بیا و بگو عادت داری من برایت داستان بگویم و از شاه بخواه که من قصهای بگویم. من هم به شاه همین را میگویم. شهرزاد قصه گویی را آغاز میکند اما در سپیدهدم داستان نیمه میماند، شهریار هم که مسحور این قصه شده بود مهلت میدهد که فردا شب ادامه قصه را بشنود و بنابراین کشتن شهرزاد را موکول به بعد میکند و این قصه گوییها هزار و یک شب ادامه میکند و درپایان شاه که از شهرزاد فرزند داشته از کشتن او صرف نظر میکند.
مجموعه هزار و یک شب که در فارسی به هزار افسان مشهور بوده یک اثر کامل نیست که در یک زمان نوشته شده باشد، بلکه اثری است که در طول قرنها سفر کرده است و داستانهایی به آن اضافه شده است و در پایان یک جا جمع شده است. به همین دلیل نشانههایی از داستانهای ایرانی، هندی، عربی و مصری در آن دیده میشود. چند رمانس کامل که به شکل مستقل در میان مردم روایت میشده در این کتاب گذاشته شده است.
نسخه کنونی فارسی را عبدالطیف طسوجی در زمان محمد شاه و پسرش ناصرالدین شاه به فارسی درآورد و به چاپ سنگی رسید. «هزار ویک شب» نامی است که از زمان ترجمه طسوجی در دوره قاجار در ایران شهرت یافته و نام قدیم آن هزار افسان بوده است. نخستین ترجمه هزار و یک شب به زبان های اروپایی در قرن شانزدهم میلادی به دست آنتوان کالان به فرانسوی درآمد و در سال ۱۷۰۴ میلادی منتشر شد. سرریچارد برتون نخستین ترجمه انگلیسی این کتاب را در ۱۸۸۵ عرضه کرد. بورخش همه آثارش را مدیون هزار و یک شب می دانست و تاثیر آن بر بسیاری از نویسندگان معروف جهان از جمله کسانی چون جیمز جویس انکار ناپذیر است.
شنیدن مجموعه داستانهای هزار و یک شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران پیشنهاد میکنیم.
درباره ملاعبداللطیف طسوجی
ملاعبداللطیف طسوجی نویسنده و مترجم زمان فتحعلی شاه و محمد شاه و اوایل عهد ناصری است. او مردی فاضل بود و کتاب لغت برهان قاطع را در زمان سلطنت محمد شاه اصلاح کرده است. ملاعبداللطیف طسوجی از مردم طسوج آذربایجان و ساکن تبریز بود که در یک خانوادهی روحانی بزرگ شد و فارسی و عربی و علوم دینی را یاد گرفت. به دستور محمد شاه تعلیم و تربیت شاهزاده ناصرالدین میرزا ولیعهد را به عهده گرفت. طسوجی در سال ۱۲۵۹ ه.ق به دستور شاهزاده بهمن میرزا، پسر عباس میرزا با همکاری میرزا محمدعلیخان اصفهانی متخلص به سروش شمسالشعرا اصفهانی، ترجمه کتاب «الف لیلة و لیلة» را از عربی به فارسی با نام «هزار و یک شب» به عهده گرفت، ترجمه نثر این کتاب مربوط به طسوجی است و سروش نیز شعرهای فارسی سروده و به جای اشعار عربی استفاده کرده است. اولین بار در سال ۱۲۶۱ ه.ق در تبریز ترجمه این کتاب به چاپ رسید. او سالها در نجف معتکف بود و همان جا نیز درگذشت. مرگ قطعا پیش از سال ۱۲۹۷ ه.ق بوده است ولی اطلاعات درستی در دست نیست.
درباره شیوا خنیاگر
شیوا «فاطمه» خنیاگر متولد ۶ خرداد ۱۳۴۶ در تهران است. شیوا خنیاگر، در سال ۱۳۴۶ در تهران متولد شد؛ و فارغالتحصیل لیسانس رشته ادبیات فارسی در سال ۱۳۶۳ است و او دوره فیلمنامهنویسی را سال ۱۳۶۹ گذراند. شیوا خنیاگر فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «عبور از غبار» آغاز کرد.
آثار سینمایی او به شرح زیر است.
پانسیون دختران (۱۳۹۳)
دلتنگیهای عاشقانه (۱۳۹۱)
بیتابی بیتا (۱۳۹۰)
یک سطر واقعیت (۱۳۹۰)
رهاتر از دریا (۱۳۸۹)
آقای دوپهلو (۱۳۸۹)
امشب شب مهتابه (۱۳۸۷)
بیداری (۱۳۸۷)
چهره به چهره (۱۳۸۷)
سایه وحشت (۱۳۸۷)
دوشیزه باران (۱۳۸۶)
کلاغ پر (۱۳۸۶)
سوغات فرنگ (۱۳۸۵)
مقلد شیطان (۱۳۸۵)
ستارهها ۱: ستاره میشود (۱۳۸۴)
ازدواج صورتی (۱۳۸۳)
عروس فراری (۱۳۸۳)
پسران مهتاب (ارتشی در تاریکی) (۱۳۸۱)
جایی دیگر (۱۳۸۱)
چهره (۱۳۷۴)
فردا روز دیگری است (۱۳۷۴)
دیوانهوار (۱۳۷۳)
مجسمه (۱۳۷۱)
مریم و میتیل (۱۳۷۱)
شانس زندگی (۱۳۷۰)
عشق و مرگ (۱۳۶۹)
عبور از غبار (۱۳۶۸)
بخشی از کتاب داستانهای هزار و یک شب جلد اول
وزیر گفت: شنیدهام که دهقانی مال و رمه فراوان داشت و زبان جانوران دانستی. روزی به طویله رفت. گاو را دید که نزدیک آخور خر ایستاده و چشم بر علیق پاکش نهاده به خوابگاه خشکش رشک میبرد و میگوید که گوارا باد بر تو این نعمت و راحت که من روز و شب در رنج و تعب، گاهی به شیار و گاهی به آسیاب گرداندن میگزارم و تو را کاری نیست جز اینکه خواجه ساعتی تو را سوار شود و باز به سوی آخور بازگرداند.
تو را شب به عیش و طرب میرود
ندانی که بر ما چه شب میرود
درازگوش به پاسخ گفت: فردا چون شیار افزار به گردنت نهند بخسب و هرچه زنندت برمخیز و آنچه پیشت آورند مخور. چون روزی دو بدینسان کنی از مشقت و رنج خلاص یابی. اینها در گفتگو بودند و خواجه گوش همیداد. چون بامداد شد خادم طویله آمده گاو را دید که قوتی نخورده و قوّتی ندارد. سستی گاو را به خواجه باز نمود. خواجه گفت: درازگوش را کار فرما و شیار افزار به گردن او بنه. خادم چنان کرد. به هنگام شام که درازگوش بازگشت، گاو پیش آمده به نیکیهای او سپاس گفت. خر پاسخی نداد و از گفته خود پشیمان بود. روز دیگر باز خر را به شیار بستند. وقت شام خر با تن فرسوده و گردن سوده بازگشت. گاو به شکرگزاری پیش آمد. درازگوش با گاو گفت: دانی که من ناصح مشفق توام؟ از خواجه شنیدم که به خادم گفت: فردا گاو را به صحرا ببر. اگر سستی نماید، به قصّابش ده. من به دلسوزی پندی گفتمت والسلام. چون گاو این را بشنید رضامندی کرد. گفت: فردا ناچار به شیار روم. اینها در سخن بودند و خواجه گوش همیداد.
بامداد خواجه با خاتون به طویله آمده به خادم گفت: امروز گاو را کار فرما. چون گاو خواجه را بدید دُم راست کرده بانگی زد و بر جستن گرفت. خواجه در خنده شد و چندان بخندید که بر پشت افتاد. خاتون سبب خنده بازپرسید. خواجه گفت که: سرّی در این است که فاش کردن نتوانم. خاتون گفت: تو را خنده بر من است!
چون خواجه خاتون را بسیار دوست میداشت گفت: ای مونس جان از بهر خاطر تو من سرّ خود را فاش کنم ولی پس از آن زنده نخواهم بود. آنگاه خواجه فرزندان و پیوندان خود حاضر آورده وصیت بگزارد و از بهر وضو به باغ اندر شد که سگی و خروسی و مرغان خانگی در آن باغ بودند. خواجه شنید که سگ با خروس میگوید: وای بر تو، خداوند ما به سوی مرگ روان است و تو شادانی؟ خروس پاسخ داد که: خداوند ما کمخرد است از آنکه من پنجاه زن دارم و با هر کدام گاهی به نرمی و گاهی به درشتی مدارا میکنم. خداوند ما یک زن بیش ندارد و نمیداند با او چهگونه رفتار کند. چرا شاخی چند ازین درخت برنمیگیرد و خاتون را چندان نمیزند که یا بمیرد یا توبه کند که رازهای خواجه را باز نپرسد. در حال خواجه شاخی چند از درخت بگرفت و خاتون را چندان بزد که بیخود گشت. چون به خود آمد معذرت خواسته استغفار کرد و پای خواجه را همیبوسید تا بر وی ببخشود.
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
هزار و یک شب اثر یک نویسندهی مشخص نیست. بلکه داستان نسلها و فرهنگهای مختلف در طول زمانه. احتمالا برای اولین بار در هند نوشته شده و در زمان ساسانیان به ایران اومده و از سانسکریت به پهلوی ترجمه شده. در
اگر کتاب هم خوب نباشه باصدای شیوا خنیاگر بسیار شنیدنی است
آفرین بر خانم خنیاگر چقدر زیبا و شنیدنی👏👏👏👏
عجب صدایی داره خانم خنیاگر... بهبه. لذت بردم
این کار- علیرغم صدای خوب گوینده- متأسفانه ضعیف و پر از غلط است. مشخص است که گوینده به احتمال زیاد برای اولین بار است این کتاب را میخواند؛ به هر حال بهتر است برای اینجور آثار یا از افراد آشنا
حیف که داستان های به این جذابی و زیبایی رو خانم خنیاگر بد میخونند ... صداشون زیباست ولی متاسفانه حالت خواندنشون خوب نیست و خیلی یکنواخت است. اصلا خوب نمی خونند متاسفانه. من نتونستم گوش کنم وسطش قطع کردم.
ابن کتاب در نوع خودش بینظیره با صدای خانم خنیاگر عالی تر هم میشه
۲۹)کتاب جالبیه؛) راجب هزار و یک شب و داستاناشه بگم که نمیشه ازش نتیجه ی اخلاقی یا پندی چیزی یاد گرفت چون داستاناش تقریبا بی محتوا و بی معنیه فکر کنم شهرزاد خانم اون موقع ها برای زنده موندن همینجوری داشته
باید رده سنی بزرگسال در توضیحات کتاب نوشته شود کلا نظرم در مورد هزار و یک شب تغییر کرد خواننده چند جا اشتباه فاحش دارد مثلا بِیع را بَیع میخواند
کتاب رو اصلا توصیه نمی کنم خصوصا در جمع های خانوادگی و در کنار کودکان داشتانها پر از کلمات سکسی و جنسی و خیانت زنها و... است و به نظرم هیچ نتیجه اخلاقی ازشون نمی شه گرفت خوانش هم بسیار