دانلود و خرید کتاب صوتی ۷ راز موفقیت
معرفی کتاب صوتی ۷ راز موفقیت
کتاب صوتی ۷ راز موفقیت، نوشتهی ریچارد وبستر، کتابی زیبا و منبع الهامی بزرگ است که در قالب داستانی زیبا و خواندنی از زندگی مردی جوان، ۷ راز موفقیت برای داشتن زندگی بهتر را نوشته است.
نسخه صوتی کتاب ۷ راز موفقیت را با صدای زیبای مهسا آبیز میشنوید.
دربارهی کتاب صوتی ۷ راز موفقیت
کتاب صوتی ۷ راز موفقیت، داستانی عجیب و الهامبخش است که به شما کمک میکند زندگی هدفمندی را دنبال کنید. در کتاب صوتی ۷ راز موفقیت با کوین شخصیت داستان همراه میشوید که در کار و ازدواجش شکست خورده است. کوین خود را در انتهای راه زندگی میبیند. احساس میکند چیزی برای از دست دادن ندارد و همین موضوع باعث شده تا به خودکشی فکر کند. اما ملاقات با پیرمردی به نام تاد ملوین، دگرگونی بزرگی در زندگی و افکارش به وجود میآورد. کوین میتواند چیزهای جدیدی را ببیند. فکر خودکشی را از سرش بیرون کند و به زندگی به چشم دیگری نگاه کند. تاد ملوین از ۷ راز موفقیت برای او میگوید. رازهایی که او را به سمت اقیانوس عشق و الهام راهنمایی میکند و کمک میکند تا ترسها و نگرانیها را از خودش دور کند.
کتاب صوتی ۷ راز موفقیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید زندگی بهتر و زیباتری آغاز کنید اما نمیدانید که چگونه میتوانید به آن دست پیدا کنید، کتاب صوتی ۷ راز موفقیت گزینهی مناسبی برای شما است.
دربارهی ریچارد وبستر
ریچارد وبستر در ۱۷ دسامبر ۱۹۵۰ در انگلیس به دنیا آمد. او پنج کتاب منتشر کرده است که یکی از آنها کتابی تحقیقاتی دربارهی سواستفادهی جنسی در انگلستان است. ریچارد وبستر در ۲۴ جون ۲۰۱۱ در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.
جملاتی از کتاب صوتی ۷ راز موفقیت
کوین به طرف اسکله میرفت که باران دوباره باریدن گرفت. او بارانیاش را به دور خود محکم کرد و سرش را در یقهی آن فرو برد. بادی شدید میوزید و همچون تازیانه بر امواج کفآلود فرود میآمد. به این میمانست که انگار از چهار جهت میوزد. یکی دو قطره باران از پشت یقهی کوین پایین رفت و او یقهی بارانیاش را محکمتر به دور گردنش پیچید. در زیر تنها نوری که میتابید ایستاد و به تاریکی اطراف نگاه کرد. او در آنجا تنهای تنها بود. انگار هیچکس و هیچچیز وجود نداشت. در سمت راست چراغ اتوموبیلهایی دیده میشد که راهی شهر بودند. اما تنها صدایی که به گوش میرسید صدای برخورد امواج به ساحل و صدای زوزهی بادی بود که به دور ساختمان چوبی انتهای اسکله میپیچید. کوین دورانی را به یاد آورد که آن ساختمان شکوه و جلالی بهخصوص داشت و محل تجمع داورانی بود که از آنجا مسابقات قایقرانی را تماشا میکردند. آن ساختمان نیز همچون کوین در گذشته حال و روز بهتری داشت. احساسی از دلسوزی و تاسف به حال خود بر او چیره شد و قطرات اشکش را با قطرات باران در هم آمیخت....
زمان
۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۱۶۸٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت و ۳ دقیقه
حجم
۱۶۸٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد