دانلود و خرید کتاب صوتی افسانه دختر ننه سرما
معرفی کتاب صوتی افسانه دختر ننه سرما
کتاب صوتی افسانه دختر ننه سرما، یکی از افسانههای کهن ایرانی است و قصهی پیدایش شب یلدا را روایت میکند. نازنین آذرسا با بازآفرینی و خواندن این افسانهی قدیمی، کتاب صوتی افسانهی دختر ننه سرما را تهیه و منتشر کرده است.
دربارهی کتاب صوتی افسانه دختر ننه سرما
افسانهی دختر ننه سرما در مورد دختر به نام یلدا است. یلدا در واقع دخترخوانده ننه سرماست.
اما ننه سرما پیر شده است و دیگر توان رفتن به کوه برف پری و صحبت با ابرپری را ندارد. چون طبق افسانهها هر سال اواخر پاییز ننه سرما به سمت کوه برف پری می رود و از ابرپری که پری باران و برف است برای مردم آبادی و ده تقاضای باران و برف می کند. امسال او پیر شده و دیگر توان رفتن به کوه برف پری را ندارد. تنها کسی که به جای او توانایی این کار را دارد یلدا است. دختری پریزاد که از مادری پری متولد شده است.
یلدا قبول می کند به این سفر برود اما ننه سرما مخالفت می کند و علت این مخالفت را به یلدا می گوید.
اما در نهایت .....
کتاب صوتی افسانه دختر ننه سرما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب صوتی داستان جذاب و قدیمی افسانه دختر ننه سرما را میتوانید برای کودکان دور و برتان هدیه بگیریر تا پیوندشان با ادبیات کهن از بین نرود. همچنین شنیدنش برای بزرگسالان و در مهمانیهای شب یلدا نیز، از لطف خاصی برخوردار است
جملاتی از کتاب صوتی افسانه دختر ننه سرما
آخر پاییز بود. ننه سرما تو ایوان چهار دری نشسته بود و داشت به پرستوهای جامانده ای نگاه میکرد که تند تند داشتند تو باد سرد آذر بال میزدن که خودشان را برسانند به دستههای مهاجر که در افق دوردست دیده می شدند.
یک انار ترک خورده را برداشت و شروع کرد دانههاش را جدا کردن و ریختن تو ظرف گلی پر از گل پر لب ایوان.
پاهاش را دراز کرد که یهو تیری پیچید توشون . با خودش فکر کرد با این پاهای لاجون چطوری امسال خودش را برساند به کوه برف پری
آخر ننه سرما آخر هر سال روزای آخر پاییز بقچهاش را برمیداشت و میرفت سمت قله کوه. آنجا با ابر پری حرف میزد برایش شعر میخواند و بهش میگفت یادش نرود امسال هم برای مردم آبادی ابر بیارد.
تا نکند یکهو دل غنچهها باز نشود تو این بهار. نکنه پرستوها بر نگردند توی بهار
نکنه دل چشمهها قل قل نکند وسط کوه و درهها
که اگه اینطور بشود
که اگه سبز نشود کلاه قاصدک اونوقت دیگه کی خبر ببرد به دور دورها که آهای مردم بهار اومد بهار. گالشهاتونو به پا کنید قالیهاتونو به جا کنید و دم حوض نقاشی منتظر دیدن رقص شکوفه ها بشید....
با خودش فکر کرد به غیر اون تو این آبادی و ده تا آبادی این ور و اونور فقط یه نفر دیگه اس که می تونه بجاش بره بالای قله برف پری و پیغام اشو به ابرپری برسونه اونم کسی نبود جز یلداش دختر گیس گلابتونش که با خون دل بزرگش کرده بود همون یلدایی که تو یه شب برفی از دل شب سیاه و میون دونه های درشت برف از آسمون امانتش گرفته بود
زمان
۵۶ دقیقه
حجم
۷۸٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۵۶ دقیقه
حجم
۷۸٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
نویسنده،ناشر،گوینده----- نازنین😶