دانلود و خرید کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «شهرش، گوسفندانش»
معرفی کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «شهرش، گوسفندانش»
نمایش صوتی داستان شهرش، گوسفندانش، از هاروکی موراکامی، نویسندهی مشهور ژاپنی، برنامه شماره ۱۸ کانون فرهنگی چوک است. داستان شهرش، گوسفندانش دربارهی مردی است که ناگهان درمیابد چه چیزهایی را از دست داده و چقدر اهمیت داشتهاند. علیرضا اجلی این داستان را به فارسی ترجمه کرده است.
دربارهی نمایش صوتی داستان شهرش، گوسفندانش
داستان صوتی شهرش، گوسفندانش دربارهی زندگی روزمرهی یک مرد ژاپنی است. یک روز سرد که برفی هم باریده و یک خوشامدگویی نه چندان دوستانه به شهر گفته است. مرد با دوستش ملاقات میکند. با همدیگر دربارهی مسائل به ظاهر معمولی روزمره حرف میزنند و از همدیگر جدا میشوند. وقتی مرد به اتاقش در هتل برمیگردد، برنامهای از تلویزیون پخش میشود که مرد را میخکوب میکند و نظرش را دربارهی مسائل بسیاری تغییر میدهد.
نمایش صوتی داستان شهرش، گوسفندانش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستان صوتی شهرش، گوسفندانش برای افرادی ک به ادبیات ژاپن علاقه مندند، جذاب و شنیدنی است. اگر کارهای هاروکی موراکامی را خواندهاید و دوستداشتهاید، داستان صوتی شهرش، گوسفندانش را از دست ندهید.
دربارهی هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو که یکی از شهرهای ژاپن است، متولد شد. در دوران کودکی، مثل کوبوآبه، تحت تاثیر فرهنگ غربی و ادبیات روسیه بود و با خواندن آثار فرانتس کافکا، گوستاو فلوبر، چارلز دیکنز، کورت وونهگات، فیودور داستایوفسکی، ریچارد براتیگان و جک کرواک روزهایش را میگذراند. او برای رمانها و داستانهایش که به زبانهای بسیاری هم ترجمه شده و در سراسر دنیا خوانده میشوند، جوایز بسیاری مانند جایزه جهانی فانتزی، جایزه بینالمللی داستان کوتاه فرانک اوکانر، جایزه فرانتس کافکا و جایزه اورشلیم را از آن خود کرده است.
از کتابهای مشهور او که به فارسی هم ترجمه شدهاند، میتوان به جنگل نروژی، به آواز باد گوش بسپار، تعقیب گوسفند وحشی و کافکا در ساحل اشاره کرد.
جملاتی از نمایش صوتی داستان شهرش، گوسفندانش
ما اطراف خیابان ساپورو برای ده دقیقه قدم زدیم. به سرعت در مورد چیزهایی صحبت کردیم. من به هتلام برگشتم و او هم به آپارتمان کوچکش.
"باهام غریبی نکن. مواظب خودت باش"
"تو هم همینطور"
یکدفعه تالاپی همهی نظرهام تغییر کردند و به این واقعیت پی بردم که فردا دوباره پانصد کیلومتر از هم دور خواهیم شد. روزهای محدودی دوباره در خیابان های مختلف قدم خواهیم زد. احترام تصنعیِ همیشگی را به هم خواهیم گذاشت. کار دشوار عبثمان را مثل کارکنانِ پر استرس ادامه خواهیم داد.
به اتاق هتلم که برگشتم تلویزیون را روشن کردم و به تماشای یک برنامهی محلی عمومی نشستم. بدون اینکه کفشهام را دربیاورم از تخت بالا رفتم. ساندویچ ماهی دودیام را شروع به خوردن کردم و همینطور آبجویی که روی سرویس اتاق بود. بی حضور ذهن و تمرکز به صفحه خیره شدم.
زن جوانی با لباس آبی تیرهای که پوشیده بود تنها در وسط صفحه نشسته بود. دوربین روی او مثل یک حیوان با استقامت فوکوس کرده و روی تصویر او بی حرکت مانده بود. زاویهی دوربین بالا و پایین یا عقب و جلو نمیشد. احساس می کردم دارم یکی از فیلمهای گدار را میبینم.
زمان
۱۳ دقیقه
حجم
۳۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱۳ دقیقه
حجم
۳۲٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
کتاب خوبیه و ای کاش کتاب های رایگان دیگر از این نویسنده منتشر بشود.
عصرا بعد از کار اینا میچسبن. همینجوری که داری استراحت میکنی، یه داستان کوتاه بخونی(یا گوش بدی) بعد بشینی در موردش و منظور نویسنده فکر کنی.
کاش اینهمه زحمت انرژی با گویندگانی حرفه ای محقق بشه
مروری بر روزمرگی و یاد و خاطرات
درسته کتاب رایگان در طاقچه قرار گرفته ، اما حیف کتاب های این نویسنده ی خوب هست که در این حد بد و نامطلوب خوانش بشه.
امکانش هست کتب رایگان بیشتری بگذاریدـ خسته نباشید کارتون درسته. من که نقصی نمیبینم و رواله؛ واقعا تشکر میکنم
چقدر صدا بازیگری بد بود متاسفانه
گوش ندادنش بهتر از گوش دادن است.
خوب بود
چنگی به دل نمی زنه