دانلود رایگان کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «زیر باران» با صدای مهدی رضایی
تصویر جلد کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «زیر باران»

دانلود و خرید کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «زیر باران»

معرفی کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «زیر باران»

نمایش صوتی داستان زیر باران، نوشته‌ی احمد محمود، از بزرگان داستان‌نویسی معاصر ایران، درباره‌ی مردی است که از فقر خود به تنگ آمده و برای خلاصی از این وضعیت فکر جدیدی در سر دارد. نمایش صوتی داستان زیر باران برنامه شماره یازده کانون فرهنگی چوک است که با صدای مهدی رضایی و علی شمسی می‌شنویم.

درباره‌ نمایش صوتی داستان زیر باران

احمد محمود در داستان زیر باران، ماجرای مردی را روایت می‌کند که از فقر و نداری به تنگ آمده است. و برای نجات خودش از این وضعیت، فکر عجیبی به سر دارد. فضای داستان، فضای فقر مالی و فقر فرهنگی مردم زمانه را نشان می‌دهد. آدم‌هایی که به دنبال کارهای مختلف رفته‌اند و حالا بیکارند ولی باید خرج خانواده را بدهند. مردانی که از صبح تا شب جلوی قهوه‌خانه و مرکز انتقال خون نشسته‌اند و سر خون خودشان و برای اینکه مقدار کمی پول، به اندازه‌ی غذای یکی دو روز دستشان را بگیرد، مشغول قمار هستند و بر سر خونشان تاس می‌ریزند. واگویه‌های مرد با خودش از روزهایی که بر او رفته، به خوبی فضای فاسد کاری و اختلاف طبقاتی میان دو قشر کاملا متفاوت جامعه را  نشان می‌دهد.

نمایش صوتی داستان زیر باران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

داستان زیر باران، برای دوست‌داران داستان کوتاه از نویسندگان مشهور فارسی زبان، جذاب و شنیدنی است.

درباره‌ی احمد محمود

احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود متولد ۴ دی ۱۳۱۰ در اهواز، نویسندهٔ معاصر ایرانی بود. او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانند. معروف‌ترین رمان او همسایه‌ها در زمرهٔ آثار برجستهٔ ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شود. از آثار دیگر او نیز می‌توان به مول (مجموعه داستان) زمین سوخته، مدار صفر درجه و درخت انجیر معابد که برنده‌ی دوره اول جایزه خوشنگ گلشیری است، اشاره کرد.

احمد محمود در ۱۲ مهر ۱۳۸۱ بعد از تحمل یک دوره بیماری ریوی در بیمارستان مهراد تهران، چشم از جهان فروبست.

جملاتی از نمایش صوتی داستان زیر باران

گونه‌های استخوانی مراد برجسته می‌نمود. دست‌های بی‌رمقش کنارش ول بود و لب‌های خشکش دانه‌های ریز باران را می‌مکید.

مراد، صبح، با دهان تلخ، خمود و بی‌امید، از رو تخت قهوه‌خانه برخاست، پتوی سربازی را تا کرد و به انبار سپرد. حولة نخ‌نما و چرک مرده را دور گردن پیچاند و از قهوه‌خانه بیرون زد و… همین که آفتاب تیغ کشید و لحظه‌ای زود گذر تابید، کنار دیوار کوتاه بخش انتقال خون، پهلو به پهلوی دیگران، رو پاشنه‌های کوره بسته پا چندک زد و هم‌دوش دیگران به انتظار نشست و به حرف‌ها گوش داد

– لامسب! گوش آدم به وز وز می‌فته

– خوب شیره جون آدمو می‌کشن… شوخی که نیس… مثه اینه که هر چی گرما تو تن آدم هس بیرون می‌زنه

– عوضش سور یکی دو روز روبه راه می‌شه. هفده تومن، پول کمی نیس! می‌شه باش چهل تا سنگک خرید. شکم یه هنگو سیر می‌کنه

و چانه‌های کشیده تکان می‌خورد و آرواره‌ها رو هم می‌گشت و حرف‌ها از میان لب‌ها بیرون می‌ریخت

– زنم پا به ماهه… دیشب نذاشت اصلاً چرت بزنم، هی بیخ گوشم نق زد که برو… فردا برو… یه بار دیگه‌م بفروش. این یکی دو روزه امورمون بگذره، شاید سببی شد… خدا بزرگه… اما می‌دونی می‌ترسم قبول نکنن، آخه همین چن روز پیش یه بار دیگه‌م فروخته‌م…

– به کسی چه مربوطه؟ تو داری خون خودتو می‌فروشی…


محمدرضا
۱۴۰۰/۰۵/۰۸

برای من جذاب نبود.

Vida
۱۴۰۳/۰۳/۰۱

قلم شیوای احمد محمود و کلام مناسب گوینده درد فقر و ناداری را بیشتر و سخت‌تر در وجودت می‌گستراند

mitra
۱۴۰۲/۰۷/۰۴

به نظر من آثار آقای احمد محمود باید با لحجه ی جنوبی اجرا بشه،

NafiesehKiani
۱۴۰۲/۰۵/۲۳

همیشه گفتم داستان گوش کردن یا خوندن و دوست داشتن سلیقه ای است . با آنکه دوستان تو نظرات نوشتن دوست نداشتن ولی من خوشم اومد از داستان. خیلی برام جذاب بود.

کاربر ۳۹۸۹۲۴۱
۱۴۰۰/۱۰/۲۳

غمگین و بدون جذابیت

AS4438
۱۴۰۰/۰۵/۲۲

ملموس، دلنشین، ممنون طاقچه.

فرزاداشرفی
۱۳۹۹/۰۷/۲۵

خوب نبود

دودو
۱۳۹۹/۰۶/۲۰

سلام چرا اینقدر گوینده ابتدای غمگین هست و آهنگ متن اولیه گریه آور لطفا آهنگهای بهتر انتخاب کنید

مریم باقری
۱۳۹۹/۰۴/۱۶

به نظر من داستان کمی باید بهتر بود ولی باز هم خوب بود ممنون

الناز باقرزادگان
۱۳۹۹/۰۳/۲۹

طبق معمول اجرای چوک ضعیف بود.بجز اون مقدمه اول چوک. از داستان خوشم نیومد

زمان

۱۹ دقیقه

حجم

۴۳٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۱۹ دقیقه

حجم

۴۳٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
رایگان