دانلود و خرید کتاب صوتی آفتاب آخرین
معرفی کتاب صوتی آفتاب آخرین
کتاب صوتی آفتاب آخرین نوشتهٔ مهدی قزلی است. علیرضا توحیدی مهر گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و نشر آوایم آن را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ برشهایی کوتاه از زندگی و زمانهٔ حضرت محمد (ص).
درباره کتاب صوتی آفتاب آخرین
کتاب صوتی آفتاب آخرین، اولین کتاب از مجموعهٔ ۱۴جلدی «چهارده خورشید، یک آفتاب» است. این کتاب صوتی شامل ۱۰۰ داستان و روایت کوتاه از زندگی و زمانهٔ آخرین فرستادهٔ خدا، حضرت محمد مصطفی (ص) است. این پیامبر زندگی پر فرازونشیبی داشته است، اما کمتر کسی از جزئیات زندگی او و فضائل معرفتی و اخلاقیِ این شخصیت دینی - تاریخی در قالب داستان قلم زده است. در این کتاب صوتی سعی شده با زبانی مناسب و روان و در قالب صد برش کوتاه، زندگی این پیامبر روایت شود.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
شنیدن کتاب صوتی آفتاب آخرین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه بر اساس واقعیت پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی آفتاب آخرین
«سورهٔ مسد نازل شده بود. همه جا پیچیده بود که ابولهب و همسرش، ام جمیل هجو و نفرین شدهاند.
امجمیل با خشم به طرف پیامبر میآمد. سنگی در دست داشت
گفتند: «یا رسولالله، امجمیل بهسمت شما میآید. گویا قصد آزار و اذیت شما را دارد.»
پیامبر گفت: «او مرا نخواهد دید.»
نزدیک آمد. پرسید: «محمد کجاست؟»
گفتند: «آنجایی که خدا خواسته است.»
همه پیامبر را میدیدند؛ اما ام جمیل نمیدید.
وقتی رفت پیامبر گفت: «خدای تعالی بین من و او پردهای انداخت و مانع دیدنش شد.»
زمان
۱ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۱۱۸٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۲۶ دقیقه
حجم
۱۱۸٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
قابلیت انتقال
ندارد