دانلود کتاب صوتی روزهای پیام بری با صدای ابوالفضل همراه + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی روزهای پیام بری

دانلود و خرید کتاب صوتی روزهای پیام بری

انتشارات:نشر سماوا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی روزهای پیام بری

کتاب صوتی روزهای پیام بری نوشتهٔ روح الله شریفی است. ابوالفضل همراه گویندگی این خاطرات صوتی را انجام داده و نشر سماوا آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی روزهای پیام بری

کتاب صوتی روزهای پیام بری حاوی روایت زندگی «غلامحسن حدادزادگان» است؛ کارمند بنیاد شهید شهر قزوین، رانندۀ آمبولانس پیکر شهدا و پیام‌رسان شهادت تعدادی از شهدای قزوین به خانواده‌هایشان. عده‌ای می‌گویند که خبر شهادت ۱۰۰۰ شهید را برده و رسانده است و عده‌ای دیگر می‌گویند بیش از ۱۰۰ خانواده نبوده است، اما او یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن در مواجهه با خانوادۀ شهدا را بر عهده گرفته بود. برخی می‌گویند حدادزادگان آدم بامزه‌ای است. ماجراهای او و جنازه‌ها گاه وهمناک است و گاه خنده‌دار. معلوم نیست او چطور توانسته این تلخی را از خاطرات بگیرد و آن‌ها را به‌شکلی شیرین و به‌یادماندنی برای دیگران تعریف کند. نزدیک‌شدن به زندگی غلامحسن حدادزادگان کار سختی است. گذشتن از مشهورات رسانه‌ها و دریافت حقیقت زندگی این مرد زیرک و شوخ که سال‌ها پشت یک آمبولانس لجوج و سرتق نشسته و با میهمانان و مسافرانش رفیق شده، حداقل دو سال طول کشید. کتاب صوتی روزهای پیام بری، نتیجهٔ گفت‌وگوی نویسنده با این شخصیت است.

شنیدن کتاب صوتی روزهای پیام بری را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران مطالعه درمورد حواشی جنگ میان ایران و عراق و قالب گفت‌وشنود پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی روزهای پیام بری

«ماجرا شاید از پاییز ۱۳۶۰ شروع شد. از زندان چوبیندر که سه بند داشت و سیصد زندانی. بند سیاسی‌ها، بند تعزیری‌ها و بند معتادها. آن یک گُله جا پر بود از تنش و التهاب. آدم‌هایی آنجا بودند که در منتهای ناامیدی و خشم روزگار می‌گذراندند و تو باید سعی می‌کردی مثل یک سایه در میان آن‌ها باشی. سایه‌ای که نه تر می‌شود و نه اجازه دارد از داغی و سردی آن آدم‌های متحرک پشت دیوارهای بلند و میله‌های سرد، تأثیری بپذیرد. هیچ تأثیری! نه از دردهایشان نه از آرزوهایشان.

از همان روز اول قصه شروع شد. برای من اولین بحران روبه‌روشدن با بچه‌محل‌هایم بود. کسانی که سال‌ها در دوران کودکی و نوجوانی باهاشان بازی کرده بودم. آن‌ها حالا به جرم‌های مختلفی مثل حمل مواد مخدر، تصادف و قتل غیر عمد یا بدهکاری به زندان آمده بودند. وقتی با آن لباس‌های راه‌راه می‌دیدمشان یاد خاطرات دور می‌افتادم. روزهایی که مادرم با کنترلی شدید روی رفتارهای ما در محلۀ دباغان نظر داشت. هیچ بچه‌ای حق نداشت بعد از تاریکی مغرب به خانه برگردد. همه‌مان وقتی وارد می‌شدیم، مادرم بازرسی بدنی‌مان می‌کرد. باید ها می‌کردیم تا معلوم شود دهنمان بوی سیگار یا زهرماری ندهد. جملۀ تکراری مادرم که نوعی التماس در خودش پنهان کرده بود این بود: «ببم! من شما را با بدبختی بزرگ کردم.» این جمله مثل بذری در خاک ذهن و روح ما کاشته شده بود و روزبه‌روز رشد می‌کرد و ما را در قبال سرنوشتمان در آینده هشیار می‌کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۶ ساعت و ۵۷ دقیقه

حجم

۵۷۳٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۶ ساعت و ۵۷ دقیقه

حجم

۵۷۳٫۵ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۸۹,۰۰۰
۶۲,۳۰۰
۳۰%
تومان