دانلود کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک (انگلیسی) با صدای نسترن حسنی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک (انگلیسی)

دانلود و خرید کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک (انگلیسی)

معرفی کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک (انگلیسی)

کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک را زهره زاهدی گردآوری و ترجمه کرده است. این اثر مجموعه‌ای از ۱۶ داستان‌ کوتاه و آموزنده است. تعدادی از این داستان‌ها نوشتهٔ زهره زاهدی و تعدادی نیز ترجمهٔ اوست که به زبان انگلیسی و با گویندگی نسترن حسنی و فرهاد اتقیایی در نشر آسمان نیلگون، منتشر شده است. 

درباره کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک

داستان‌های این کتاب خارق‌العاده و باورنکردنی نیستند، بلکه هرآنچه را در روزمره‌ ما اتفاق می‌افتد، شرح می‌دهد. رخدادهایی ساده که ممکن است همه ما را به فکر فرو ببرد و نکته‌ای را به یادمان بیاورد. نکاتی که ممکن است فراموش کرده باشیم اما در لحظات خاص زندگی، معجزه‌وار به ما کمک می‌کنند.

این اثر از ۱۶ داستان تشکیل شده است که اسامی آن‌ها به این شرح است:

 آیا همه نیاز نداریم؟، بستنی، بودن و نفس کشیدن، تغییر ایجاد کردن، تیله‌ها، خدا را توضیح دهید، خودم را دیدم، دوست‌های در حال دعا، دوستان، طعمه برای کوسه، قضاوت نکردن، نگذارید روی میز بمانند، وزن لیوان، بعد از ظهری در پارک، امروز و تیله‌ای برای شادی بیاورد.

کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک را به چه کسان پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به شنیدن داستان‌‌های کوتاه به زبان انگلیسی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب صوتی بعد از ظهری در پارک

I was parked in front of the mall wiping off my car. I had just come from the car wash and was waiting for my wife to get out of work. Coming my way from across the parking lot was what society would consider a bum. From the looks of him, he had no car, no home, no clean clothes, and no money. There are times when you feel generous but there are other times that you just don’t want to be bothered. This was one of those “don’t want to be bothered times.” “I hope he doesn’t ask me for any money,” I thought. He didn’t. He came and sat on the curb in front of the bus  stop but he didn’t look like he could have enough money to even ride the bus.

After a few minutes he spoke. “That’s a very pretty car,” he said. He was ragged but he had an air of dignity around him. His scraggly blond beard keeps more than his face warm. I said, “Thanks,” and continued wiping off my car. He sat there quietly as I worked. The expected plea for money never came.

As the silence between us widened something inside said, “Ask him if he needs any help.” I was sure that he would say “yes” but I held true to the inner voice. “Do you need any help?” I asked. He answered in three simple but profound words that I shall never forget. We often look for wisdom in great men and women. We expect it from those of higher learning and accomplishments. I expected nothing but an outstretched grimy hand. He spoke the three words that shook me.

“Don’t we all?” he said.

کاربر 7505786
۱۴۰۲/۱۱/۲۱

دلنشین و واضح

زمان

۱ ساعت و ۲۰ دقیقه

حجم

۹۸٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۱ ساعت و ۲۰ دقیقه

حجم

۹۸٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۴۱,۰۰۰
تومان