دانلود و خرید کتاب صوتی پروژه شادی

گرچن رابین (روبین) در کتاب صوتی پروژه شادی ماجرای کوشش یک‌ساله خود برای به حداکثر رساندن شادی در زندگی اش را روایت می‌کند. 

درباره کتاب پروژه شادی

 این کتاب در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و تا دو سال در فهرست کتاب های پرفروش نیویورک‌تایمز بود. این اثر که به بیش از۳۰ زبان ترجمه شده است درباره خوشحالی در زندگی افراد است. آنچه مردم را خوشحال می‌کند متفاوت است چون ویژگی‌های شخصیتی و علاقه‌های انسان‌ها با هم فرق می‌کند. رابین در این کتاب به ما یادآوری می‌کند که نباید شادی خودمان را با شادی دیگران مقایسه کنیم. فقط باید بدانیم در این دنیای پر چالش و آشوب که شاد بودن سخت است، اگر بتوانیم شاد باشیم دیگران را نیز شاد خواهیم کرد و در ساختن جامعه‌ای خلاق‌تر و انعطاف‌پذیرتر و سالم‌تر نقش خواهیم داشت.

این کتاب شیوه‌ای برای تغییر در زندگی معرفی می‌کند. اولین قدم نیز آمادگی است. یعنی زمانی که شما اگاه باشید چه چیز شادی و چه چیز اندوه برایتان به همراه دارد. وقتی دانستید چه چیز شادی شما را افزایش می‌دهد، می‌توانید برای انجام دادن آن کار، تصمیم قاطعی بگیرید. 

 گرچن رابین در این کتاب از پروژه شادی خودش صحبت می‌کند یعنی تمام کارهایی که برای شادتر شدن انجام داده است ممکن است پروژه شما با مال او متفاوت باشد اما کمتر کسی است که از پروژه شادی بهره‌مند نشود.

 شنیدن کتاب صوتی پروژه شادی را به چه کسانی پیشنها می‌کنیم

 علاقه‌مندان به کتاب‌های انگیزشی و خودیاری مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب پروژه شادی

ماه مه که با آغاز بهار همراه بود، برای کار کردن روی اوقات فراغتم مناسب به نظر می‌رسید. تفریح، فعالیتی بود که من در اوقات فراغتم انجام می‌دادم، چون دلم می‌خواست آن را انجام دهم. فقط به خاطر خودم، به دلایل خودم و نه برای پول و بلندپروازی. از قضای روزگار من آماده بودم که با سرسختی روی تفریح تأکید کنم و شوخی کردن را جدی بگیرم.

«جین استفورد اسکافت» نوشته است: «افراد شاد نیازی به تفریح ندارند». اما در حقیقت، پژوهش‌ها نشان می‌دهد که نداشتن احساس بد، برای آن که شما را شاد کند، کافی نیست، بلکه باید تلاش کنید که منشأ احساسات خوب را هم پیدا کنید. یکی از راه‌های داشتن احساس خوب آن است که زمانی را به تفریح اختصاص دهید.

پژوهشگران، تفریح را فعالیتی می‌دانند که بسیار رضایتبخش است، هزینه اقتصادی قابل توجهی ندارد، آسیب اجتماعی به بار نمی‌آورد و ضرورتآ به تحسین یا شناخت چیزی منجر نمی‌شود. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که داشتن تفریح منظم، عامل مهمی برای داشتن یک زندگی شاد است و افرادی که تفریح می‌کنند بیست برابر دیگران احساس شادی می‌کنند.

من برای این ماه دو هدف داشتم: می‌خواستم بیشتر تفریح کنم و می‌خواستم از اوقات فراغتم برای افزایش خلاقیتم استفاده کنم. تفریح، هدف نهایی نبود، بلکه فرصتی بود برای تجربه علایق جدید و نزدیک شدن به افراد دیگر.

من خیلی خوش‌شانس بودم که بخش زیادی از فعالیت‌های کاری‌ام، شبیه به کارهایی بود که برای تفریح کردن انجام می‌دادم. همیشه اظهارنظرهای مخالفی در مورد تعطیلی شبیه به کار (پرداختن به کاری شبیه به کار روزانه در روزهای تعطیلی) وجود داشت، اما من همیشه آخر هفته‌ها همان کارهایی را انجام می‌دادم که در طول هفته هم سرگرم آن‌ها بودم. من دقیقآ می‌دانستم وقتی «ادوارد وستون» عکاس با خواندن یادداشت روزانه‌اش متوجه شد که روزش را «به شکل یک تعطیلات همراه با کار، اما کاری که تفریح است»، گذرانده است، منظورش چه بوده است.

در ماه مارس متوجه شده بودم که تازگی، منبع مهم شادی است و یکی از عناصر مهم خلاقیت نیز هست، اما من همیشه تمایل داشتم به موقعیت‌های تجربه شده بچسبم، برای همین می‌خواستم خودم را به طرف تجربیات جدید و ایده‌های تازه‌ای که مرا جذب می‌کرد، سوق دهم.

باید اوقات فراغتم را جدی‌تر می‌گرفتم. همیشه فکر می‌کردم که تفریح، به طور طبیعی در زندگی‌ام ایجاد می‌شود. بنابراین، سعی نمی‌کردم خودم آن را ایجاد کنم یا از آن نهایت استفاده را ببرم. اما داشتن تفریح، آنقدرها که به نظر می‌رسید، ساده نبود. در وبلاگم نظر خوانندگان را در مورد تفریح جویا شدم و چند نفر پاسخ دادند.

درست کردن کاردستی برای من تفریح است. من کارهای دستی را خیلی دوست دارم، اما متوجه شده‌ام که وقتی برای کسی هدیه‌ای درست می‌کنم، این تفریح برایم بسیار لذتبخش‌تر است. برای کریسمس امسال، برنامه خاصی برای دوستم در ذهنم دارم و می‌دانم که از آن خوشش می‌آید. این کار برای من تفریح خیلی بزرگی است و منتظرم ببینم چقدر از آن خوشش می‌آید. این که ایده‌ای در ذهنم پیدا شود، یک چالش فکری است و خلاقیت لازم برای ساختن آن نیز یک چالش عملی که ترکیب آن‌ها برای من بسیار موفقیت‌آمیز و لذتبخش است.

خواندن وبلاگ‌های خارجی از جمله وبلاگ شما، برای من نوعی تفریح است. من هر روز صبح وقت نوشیدن قهوه آن‌ها را می‌خوانم (چون من در خاور دور زندگی می‌کنم، وبلاگ‌ها وقتی من خواب هستم، به روز می‌شوند). نیازی به گفتن نیست که این کار به تقویت زبان خارجی (در مورد من، انگلیسی) هم کمک می‌کند. اما آنچه برای من لذتبخش است، پیدا کردن فردی از یک فرهنگ متفاوت اما با سلیقه و طرز تفکری شبیه به خودم است.

برای من کتاب، منبع بزرگی از شادی و تفریح است. من کتاب جمع می‌کنم، می‌خوانم و در اینترنت به دنبال کتاب می‌گردم. باز کردن یک کتاب «جدید»، چه قبلا کسی آن را خوانده باشد و چه تازه از چاپ درآمده باشد، بسیار لذتبخش است.