دانلود کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول) با صدای بهمن وخشور + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول)

دانلود و خرید کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول)

معرفی کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول)

کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول، اولین شعله آتش) داستانی از اریک سانوازن با ترجمه نیلوفر اکبری است. داستان‌های این مجموعه در سرزمین اورگاند رخ می‌دهد. جایی که انسان‌ها و اژدهایان به خوبی و خوشی کنار هم زندگی می‌کنند تا اینکه یک روز یک اژدهای متفاوت در این سرزمین به دنیا می‌آید. 

نسخه صوتی این اثر را با صدای گرم و زیبای بهمن وخشور، زهرا لطفی و آریا وخشور  می‌شنوید و به دنیایی جذاب قدم می‌گذارید.

درباره کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول، اولین شعله آتش)

در اولین‌ جلد مجموعه بچه اژدها با نام اولین شعله آتش، با دوست‌هایی به نام‌های اِورائل و لنا آشنا می‌شویم. آن‌ها هر دو در اورگاند زندگی می‌کنند. اما زمانی که قصه‌شان شروع می‌شود این سرزمین به جایی تبدیل شده که دیگر در آن خبری از صلح و صفا میان انسان و اژدها نیست و آن‌ها قرن‌هاست که با همدیگر می‌جنگند.

لنا در یک گروه شکارچی اژدها عضو شده است. اما اورائل بر خلاف او، عاشق این موجودات عجیب و غریب است. شاید هم رازی دارد که کسی از آن خبری ندارد... البته همه همه که نه، احتمالا لنا می‌داند و قول داده که راز نگهدار باشد. خلاصه همین هم ممکن است برایشان دردسرهای زیادی درست کند و ماجراهای زیادی را برایشان بسازد. باید دید که بچه‌ها چطوری از پس تمام مشکلاتشان برمی‌آیند. 

شنیدن کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول، اولین شعله آتش) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول، اولین شعله آتش) را به تمام کودکان علاقه‌مند به داستان‌های عجیب، فانتزی و پر از ماجراجویی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اریک سانوازن

اریک سانوازن، نویسنده مجموعه بچه اژدها، در سال 1961 در فرانسه به دنیا آمد.

بخشی از کتاب صوتی بچه اژدها (جلد اول، اولین شعله آتش)

اورائل مدت زیادی دویده بود تا از دست ناشناس هایی که در تعقیبشان بودند، فرار کند. آنها کی بودند؟ راهزن هایی که برای دزدیدنشان آمده بودند یا کسانی که می دانستند او بچه اژدهاست؟

خورشید به اوج آسمان رسیده بود که اورائل خسته دست از دویدن برداشت. ایرنا از پشتش پیاده شد و اورائل پای یک درخت افتاد. سرش بلافاصله به شکل اولش درآمد.

لنا اعتراف کرد: «این شکلی خیلی بهتری. وقتی تغییر قیافه می‌دهی، می ترسم گازم بگیری!»

اورائل لبخند زد و فوری قیافه اش غمگین شد.

- توانستی کسانی را که می خواستند ما را دستگیر کنند، ببینی؟

- نه. وقتی حس کردم آنجا هستند، آمدم به تو خبر بدهم.

- میدانی... هرچه بیشتر فکر می کنم، بیشتر به این نتیجه می رسم که ما توی تله افتاده ایم و پادشاه خودش گذاشته ما فرار کنیم...

هر دو بچه فوری نگاهی به اطراف انداختند؛ ولی همه جا آرام بود. تعقیب کنندگانشان رد آنها را واقعا گم کرده بودند. لنا با تعجب پرسید:

- «برای چه پادشاه این کار را بکند؟»

- برای اینکه او را به مخفیگاه نوکتورن ببرم.

- مزخرف نگو! یادت رفته که من تو را نجات دادم؟! اگر من نبودم، تو را دو شقه کرده بود.

لنا از عصبانیت کبود شده بود. او خطر زیادی را برای نجات بچه اژدها به جان خریده بود. حالا بچه اژدها ...

آنیسا
۱۴۰۱/۰۱/۱۹

عالی عالی عالی

ادورا
۱۴۰۲/۰۱/۳۰

گوینده داستان خیلییییی کتابی میخوند ولی در کل بد نبود

زمان

۵۱ دقیقه

حجم

۷۱٫۱ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۵۱ دقیقه

حجم

۷۱٫۱ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان