دانلود و خرید کتاب صوتی سنگی بر گوری
معرفی کتاب صوتی سنگی بر گوری
کتاب صوتی سنگی بر گوری نوشتهٔ جلال آل احمد و با صدای بهمن وخشور است و آوای چیروک آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی سنگی بر گوری
کتاب صوتی سنگی بر گوری نوشتهٔ معروف جلال آل احمد است. این کتاب که خودزندگینامهای از نویسنده است، در سال ۱۳۴۲ به نگارش درآمد، ولی تا ۱۳۶۰ منتشر نشد. آلاحمد این کتاب را به احترام همسرش، سیمین دانشور، منتشر نکرد؛ اما پس از مرگش شمس آلاحمد آن را به چاپ سپرد.
این کتاب کوتاه در شش فصل نوشته شدهاست. با اینکه نوشتن خودزندگینامه یکی از وجوه برجستهٔ ادبیات مدرن مغربزمین است، اما در ادبیات فارسی معاصر آلاحمد از اندکشمار نویسندگانی بهشمار میآید که به آن توجه داشتهاست.
راوی در این کتاب نخست به بازگویی چگونگی زندگی خانوادگیاش میپردازد و سپس راههای گوناگون که بچهدارشدن را برمیشمارد و از آزمودههای خود و همسرش در بررسی برخی از این راهها میگوید؛ از آزمودن شیوههای پزشکی تا پیروی و اجرای برخی باورهای خرافی قدیمی، یا حتی پذیرش سرپرستی کودکی یتیم.
شنیدن کتاب صوتی سنگی بر گوری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
جلال آل احمد از نویسندگان مشهور ادبیات داستانی معاصر است و این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان ایرانی واقعگرا پیشنهاد میکنیم.
درباره جلال آلاحمد
جلال آلاحمد (۱۳۰۲ - ۱۳۴۸)، نویسنده و مترجم و همسر سیمین دانشور است.
جلال در ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شد و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد.
او در ۱۳۲۳ به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست. وی در این حزب به سرعت سلسله مراتب ترقی را طی کرد و در ۱۳۲۵ مأمور راهاندازی ماهنامه «مردم» زیر نظر احسان طبری شد.
او در ۱۳۲۶ به رهبری خلیل ملکی و ده تن دیگر از حزب توده جدا شد.
شاید مهمترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، که نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در میقات» و یا داستان-زندگینامه «سنگی بر گوری» میتوان دید.
با قضیه ملی شدن نفت و ظهور جبهه ملی و دکتر مصدق بود که جلال دوباره به سیاست روی آورد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، که ضربه سنگینی بر پیکر آزادیخواهان و مبارزان با استبداد بود، آل احمد نیز دچار افسردگی شدیدی شد. در این سالها وی کتاب «سرگذشت کندوها» را به چاپ رساند.
جلال در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در سن چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت.
سیمین دانشور، علت مرگ جلال را زیادهروی در مصرف نوشابه الکلی قزونیکا (نام ودکایی ساخت ایران در آن زمان) ذکر کرده و علت پزشکی مرگ را هم آمبولی در اثر افراط در مصرف مشروبات الکلی و سیگار اشنو نقل میکند و شایعات مربوط به دستداشتن ساواک در مرگ جلال را به صراحت رد میکند.
جلال آل احمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند ولی از آنجا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود ولی این کار هیچگاه صورت نگرفت.
بخشی از کتاب صوتی سنگی بر گوری
«این جوری بود که دیگر اقم نشست از هرچه دوا بود و دکتر بود و سرنگ بود و نسخهی خاله زنکی بود و از هرچه عمقزی گل بته گفته بود. حالا دیگر حتی تحمل بوی آزمایشگاه و مطب را هم ندارم. یا حتی تحمل دلسوزی دیگران را که ای بابا ما بابچه هزار گرفتاری داریم و شما بی بچه یکی …یا دیگر انواع آداب معاشرت را. و این قضایا بود و بودتا داستان وین و آن مردکهی اولدفردی که خیالمان را تخت کرد و برگشتیم. آنوقت هر بار زنم هوس بچه میکرد یکی از خواهرهایم را یا خواهربرادرهای خودش را صدا میکردم با زادورودشان که میآمدند و دو سه روزی یا فقط یک صبح تا عصر-همین هم کافی بود – مزهی بچه را به او میچشاندند با شاش و گهش و بریز و بپاشش و بردار و بگذارش و عر و بوقش و قهر و تهر و دعوا و الخ …و باز برای مدتی خلاص. تا دیگر اینهم شد عادتی. حتی وظیفه ای که گاهی کلافه مان میکند. واه! مگه میشه ما سالی یک دفعه هم آق دایی رو نبینیم؟…یا برادر ما سال به سال که به ما میرسد…یا پس واسهی چی از قدیم و ندیم گفتهاند خانهی خاله…و از این جور. و مگر خواهرها و خواهر زادهها یکی دو تا هستند؟ دو خانواده با تمام عرض و طولشان. و در یک نقطه، التقا کنند. در نقطهی صفر بی تخم و ترکگی ما. و تازه از فلان پسر عمه و دختر دایی که گله میکنی که چرا خدمت نمیرسیم. صاف درمیآید و میگذارد کف دستت که: آخه میگند شما از بچه بدتون میاد…ده پدر سوختهها! با زاد و رودش آمده و یک صبح تا عصر وقتت را گرفته، اینهم مزدش! و بعد هم تو هرجایی با زنت دو نفری میروی اما جواب را دست کم به هفت نفر باید بدهی. و از این حسابهای بقالانه…و اصلاً بحث از این نیست که ببینی یا نبینی مردم چه میگویند. بحث از این است که هر رفتارت حمل شونده به بی بچه ماندن است. درحالیکه تو میخواهی یک آدم عادی باشی. با رفتاری عادی. مثل همه. نه میخواهی حسرت بکشی و نه حسد بورزی و نه بی اعتنا باشی. آنوقت اگر با بچههای مردم خوب تاکنی و گرم باشی و قصه برایشان بگویی و بگذاری از سر و کولت بالا بروند پدر و مادرش میگویند حسرت دارد. و حتی بفهمی نفهمی بچههایشان را از آزادیهائی که تو بهشان داده ای منع میکنند و شاید در غیابت اسفند هم برایشان دود کردند. تو چه میدانی؟ و اگر باهاشان بد تاکنی و از آخ و پیف و شاش و گهشان دلزدگی نشان بدهی میگویند حسودیش میشود. و اگر بی اعتنائی کنی و اصلاً نبینی که بچهای هم در خانه هست با شری و شوری و یک دنیا چرا و چطور…میگویند از زور پیسی است. و خشونت بی بچه ماندن است.»
زمان
۲ ساعت و ۱۳ دقیقه
حجم
۱۸۴٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۱۳ دقیقه
حجم
۱۸۴٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
قبلا چند کتاب و داستانِ کوتاه از جلال آل احمد خوندم و خیلی خیل لذت برده بودم. مخصوصا کتاب های 'نون والقلم' و همچنین 'مدیر مدرسه' از این نویسنده ی ایرانی فوق العاده هستن. این اولین کتابی هست که از ایشون
کتاب خوبیه و داستان که نه! برگرفته از زندگی شخصی خود نویسنده هستش
قبل از هر چیز ؛ چقدر دلم سوخت، برای رنج های که جلال کشید، عمر کوتاه، از رنجی که برد، و چه بسیار خوب نوشت، این درد تا مرگ همراه کسانیست که توده ای فکر کنند، چون در ذات هیچ حکومتی نیست، که به خلق واقعی فکر
بد نیست خیلی یکنواخت بود