دانلود و خرید کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش میآورند
معرفی کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش میآورند
کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش می آورند داستانی از فلنری اوکانر است که درباره یک انتخاب سخت در زندگی یک نوجوان است. انتخاب میان خدا یا شیطان؟ دین یا بی دینی؟
این اثر در سال ۱۹۶۱ نامزد دریافت جایزه ملی کتاب آمریکا اعلام شده است. نسخه صوتی این داستان را میتوانید با ترجمه سمانه توسلی و صدای محسن فرزام بشنوید.
درباره کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش می آورند
خشونت ورزان به چنگش می آورند، داستان نوجوانی به تارواتر و درگیریهای ذهنی او پس از مرگ دایی مادرش است.
تاوراتر پیر یا همان دایی، در این داستان یک پیامبر است و بر طبق وصیتش باید او را بر اساس آیین مسیحی به خاک بسپارند. حالا تارواتر جوان قرار است به شکلی نمادین، پیامبری را از دایی پیر به ارث ببرد با علمی سخت و خشک آشنا میشود که از نظرش، این علم نمادی از سکولاریزم است. حالا جنگی در درون تارواتر برپا شده است. جنگی که میان پیامبر نمادین درونش و شیطان خیالی ذهنش درگرفته است.
در نهایت او در مییابد که تنها با سرسختی و خشونت است که میتواند برابر خشونتی بایستد که بیدینی برای خاموش کردن باورهای دینی و اجرای فرامین خداوند به کار میگیرد.
کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش می آورند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش می آورند را به تمام دوستداران داستانهای گروتسک و علاقهمندان به ادبیات داستانی آمریکا پیشنهاد میکنیم.
درباره فلنری اوکانر
مری فلنری اوکانر (Mary Flannery O'Connor) رماننویس، نویسنده داستان کوتاه و مقالهنویس آمریکایی ۲۵ مارس ۱۹۲۵ در ساوانا، جورجیا به دنیا آمد و ۳ اوت ۱۹۶۴ در ۳۹ سالگی در میلجویل، جورجیا بر اثر ابتلا به بیماری از دنیا رفت. او در سال ۱۹۶۵ موفق شد تا جایزه او. هنری را از آن خود کند.
در میان آثار فلنری اوکانر میتوان تاثیرپذیری او را از ویلیام فاکنر، توماس آکویناس، سورن کیرکگارد و سیمون ویل دید. همچنین خود او از جمله کسانی بود که بر بر دان دولیلو، میچل کالین، جویس کارول اوتس و کوئنتین تارانتینو تاثیر گذاشته است. از میان کتابهایی که از او منتشر شده است میتوان به شهود، گرین لیوز، مرد خوب سخت پیدا میشود و خشونت ورزان به چنگش می آورند اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی خشونت ورزان به چنگش می آورند
پیرمرده پچپچکنان میگفت: «خودمو فراخوندم! خودمو فراخوندم!» این حرف چونان از کوره در میبردش که بیشتر مواقع کاری جز تکرار آن ازش برنمیآمد. «خودمو فراخوندم. خودمو فراخوندم. من، مِیسون تارواتر، خودمو فراخوندم! خودمو فراخوندم تا کتک بخورم و حبس شم. خودمو فراخوندم تا روم تُف بندازن و بهم بخندن. خودمو فراخوندم تا غرورمو لگدمال کنن، خودمو فراخوندم تا تو نگاه خدا پارهپاره بشم. گوش کن پسر،» بند شلوار پیشبندی بچه هه را میگرفت و یواش تکان اش میداد، می گفت: «حتا رحمت خدا هم آدمو آتیش میزنه.» بندهای لباس را رها میکرد و همین طور که به پچپچ و نالهاش ادامه میداد، میگذاشت پسره بیفتد تو خارزار آن فکر.
«اون میخواست منو بذاره تو اون مجلهی معلما. فکر میکرد همین که منو بکنه اون تو، به همون خوبیِ آدم تو سرش می شم، بی راهِ دررو، و قال قضیه کنده میشه، و تموم میشه. خب، تموم نشد! من اینجا نشسته م. و تو اونجا. آزادِ آزاد. نه تو سرِ کسی!» و صداش ازش دور می شد انگار آزادترین بخش وجود آزادش بود و داشت جلو تن سنگینش کش میآمد که جدا شود. یک چیزی از سرخوشی دایی بزرگش، تو آن لحظه، تارواتر را فرامیگرفت و احساس میکرد از زندان مرموزی فرار کرده. حتا حس میکرد میتواند بوی آزادیش را استشمام کند، رایحهی کاجی که از جنگل میآمد، تا این که پیرمرده ادامه میداد: «تو اسارت به دنیا اومدی و تو آزادی تعمید شدی، تو مرگ سَرورمون، تو مرگ حضرت عیسا مسیح، تعمید شدی.»
آنوقت بچه هه حس میکرد جوری تلخ کامی به همه جاش میخزد، رنجشی که نمنم بالا میگرفت از اینکه این آزادی بایستی به مسیح مربوط بشود و اینکه مسیح میبایست سَرور باشد.
پیرمرده میگفت: «عیسا نون حیاته.»
پسره با دل خوری نگاه اش را میبرد به دوردست، بالای رشتهی آبیِ سیرِ درختان جایی که دنیا پنهان و بیخیال گسترده بود. تو تاریکترین و محرمانهترین بخش روحش، سروته آویخته شبیهِ خفاشی خواب، این یقین، این آگاهی تردیدناپذیر وجود داشت که گرسنهی نان حیات نیست. یعنی بوته برای موسا آتش گرفته بود، خورشید برای یوشع بیحرکت مانده بود، شیرها از جلو دانیال دور شده بودند، فقط برای پیامبری نان حیات؟ عیسا؟ و از این نتیجهگیری احساس ناامیدی وحشتناکی می کرد، خوفِ این که نکند راست باشد. پیرمرده میگفت همین که بمیرد به شتاب میرود به ساحل دریاچهی جلیل، میرود تا قرصهای نان و ماهیهایی را که خداوند زیاد کرده بخورد.
پسره ترسان میپرسید: «تا ابد؟»
پیرمرده میگفت: «تا ابد.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد