کتاب آذربایجان بیدار
معرفی کتاب آذربایجان بیدار
کتاب آذربایجان بیدار اثری از حسین صدیقی است. این کتاب به اسلام و ایران خواهی مردم آذربایجان و همچنین آذربایجان در کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری میپردازد.
درباره کتاب آذربایجان بیدار
آذربایجان یکی از مناطق بسیار مهم ایران است که هرگز از چرخه بلایا دور نمانده است. اگر نگاهی به تاریخ معاصر ایران بیندازیم، میبینیم که کمتر منطقهای پیدا میشود که به اندازه آذربایجان دستخوش تغییرات، رویدادها و حوادث گوناگون شده باشد. در تعابیری که مقام رهبری ایران کار بردهاند، «آذربایجان نقطه ثقل ایران و یکی از مراکز عمده حیات مردم این کشور است» و تاریخش از رشادتها و ایستادگیهای در برابر زروگویان سرشار است.
در حماسههای گوناگونی که مردم آذربایجان آفریدهاند، چهرههای مشهوری هم به چشم میخورند. افرادی که نقش خود را در بالا بردن آگاهی و تغییر بینش مردم ایفا کردند و علیه مظاهر استبداد ایستادگی کردند. حسین صدیقی در کتاب آذربایجان بیدار، نگاهی به اسلام و ایران خواهی مردم آذربایجان انداخته است و مضامین و مصادیق تاریخی این وقایع را بیان کرده است. او همچنین به بررسی آذربایجان در کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری میپردازد.
کتاب آذربایجان بیدار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب آذربایجان بیدار را به تمام علاقهمندان به مطالعات تاریخی و جامعهشناختی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آذربایجان بیدار
قیام مردم تبریز برای اعاده آرمانهای مشروطیت مورد حمایت سه تن از مراجع برجسته (آیتالله عبدالله مازندرانی، آیتالله میرزا خلیل تهرانی و آیتالله محمدکاظم خراسانی) قرار میگیرد و طی پیامهایی ملت ایران را به حمایت از مدافعان تبریز فرا میخوانند. از جمله «رفتن به تبریز و جنگ با مردم آنجا، به منزله جنگ با امام زمان و بستن راه خواربار به روی آن شهر، در حکم بستن آب فرات به روی اصحاب سیدالشهدا میباشد... رفتن به جنگ برادران ایمانی تبریز، به منزله موافقت و همراهی با اردوی ابنسعد و ابنزیاد است...».
مبارزه و دفاع مردم تبریز تقریباً به مدت یکسال در برابر نیروهای استبدادی طول انجامید و یک سال محاصره را به خاطر حراست از اصول و دستاوردهای مشروطه تحمل کردند. هنگامی که تبریز در محاصره قشون دولتی قرار داشت، کنسول روس به ستارخان یکی از تأثیرگذارترین و شجاعترین سرداران و مبارزان قیام مشروطه و دفاع از آذربایجان گفت: «... به باقر خان یک بیرق روس دادم، او در امان دولت روس است. یکی را به تو که جوان دلیری هستی میدهم تا در امان دولت روس باشی، جناب سردار فرمودند که من در زیر بیرق جناب ابوالفضل عباس و بیرق ایرانم. بیرق شما برای من لازم نیست و من ابداً تابع ظلم و استبداد نخواهم شد و امروز به فضل خداوند بیرق اسلام و ابوالفضل العباس را در دست گرفته همه بیرقهایی را که مستبدین در شهر زدهاند، قلم خواهم کرد».
ستارخان و باقرخان تحت فشار روسها و بنابر دعوت آیتالله محمدکاظم خراسانی به همراه جمعی از مجاهدین در روز هشتم ربیعالاول ۱۳۲۸ ق به تهران مهاجرت کردند. در تهران مورد استقبال قرار گرفتند و از طرف مجلس شورای ملی به سردار ملی و سالار ملی ملقب گشتند و در پارک اتابک اسکان یافتند.
در جریان ترور آیتالله سیدعبدالله بهبهانی دولت مشروطه به بهانه برقراری نظم و انضباط و جلوگیری از ترور تصمیم به خلع سلاح مجاهدین گرفت، ستارخان با این امر مخالفت نمود و با قوای دولتی مستقر در پارک به جنگ پرداخت. در این درگیری پای او تیر خورد و از طرفین عدهای کشته و مجروح گردیدند. حضرت آیتالله خامنهای درباره میفرمایند:
«پدرم در قضایای مشروطه تبریز جوانی بوده است در این شهر. خود او شاهد قضایا بوده است. مرحوم باقرخان، هممحله آنها بوده است در کوچه قرهباغیها. ایشان از نزدیک مسائل را دیده بود و نقل میکرد. میدانیم که جهتگیری ستارخان و باقرخان در مشروطیت، درست نقطه مقابل جهتگیری کسانی بود که مشروطیت انگلیسی و مشروطیت زیر پرچم بیگانه را میخواستند. ستارخان در سخنرانی و اعلامیهاش می گفت: 'من می خواهم زیر پرچم ابا الفضل العباس حرکت کنم'. بودند کسانی که میخواستند نهضت را بکشانند به سمت حرکت انگلیسی، اما ستارخان ایستادگی کرد. بعد هم همانها بودند که مرحوم ستارخان و مرحوم باقرخان را کشاندند تهران و در باغ اتابک، آنها را از بین بردند».
حجم
۲۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
حجم
۲۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه