کتاب ریبوت
معرفی کتاب ریبوت
جری کلونا در کتاب ریبوت، به مخاطبانش، رهبری و هنر رشد یافتن را میآموزد. این اثر که با ترجمه مهسا سادات حسینیان منتشر شده است، یکی از کتابهای پرفروش آمازون در حوزه مدیریت، رهبری و کوچینگ است.
درباره کتاب ریبوت
جری کلونا، مدیرعامل و موسس ریبوت، در این کتاب، تجربیات سالها تلاش خود را به عنوان سرمایهگذار و مدیر اجرایی در اختیار مخاطبانش قرار داده است. او که تابهحال بارها به عضویت هیئت مدیره سازمانهای گوناگون درآمده است، در این اثر به ما کمک میکند تا به انسان بهتری تبدیل شویم. چراکه به عقیده او، انسانهای بهتر، رهبران بهتری هستند. کتاب ریبوت ذهن شما را به چالش میکشد و کمکتان میکند تا در جنبههای گوناگون و مختلف فردی رشد کنید. اما خواندن این کتاب در صورتی ثمربخش است که آن را به چشم یک کارگاه آموزشی ببینید و به تمام آنچه که میگوید، عمل کنید. به این ترتیب آمادگی شما برای تبدیل شدن به آدمی بهتر و در نتیجه رهبری بهتر بیشتر میشود.
کتاب ریبوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب ریبوت را به تمام علاقهمندان به انجام کارهای بزرگ، کسانی که دوست دارند به عنوان مدیر یا رهبر یک تیم و یا گروه فعالیت کنند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ریبوت
انسانهای بهتر، رهبران بهتری میشوند.
این همان کاری است که رهبران بزرگ انجام میدهند. رهبران بزرگ با عزمی راسخ به آینه نگاه میکنند و گرسنگیهای سیریناپذیر و اجبارهای ناعادلانه را به لحظات خوددلسوزی و درک خود تبدیل میکنند. آنها با انجامدادن این کار، برای هریک از ما فضاهایی ایجاد میکنند تا همان کار را انجام دهیم و سازمانهایمان را به مکانهایی برای رشد و خودشکوفایی تبدیل کنیم. آنها بیحرمتی به کار را با خدمت مقدس به کار جایگزین میکنند: فرصتهایی برای رهبری، رشددادن تمام وجود خود در عین پرورش دیگران و تشویق افراد به انجام همان کار.
تجسم درکم از کار باید همانند خدمت مقدسی که از نبوغ درونم جوشید، آسان میبود، اما اینگونه نبود، بلکه از خستگی، گمکردن خود و نداشتن جایی برای روبهروشدن با رنج خودم میجوشید.
داستانی از بودا برای درک چهار حقیقت اصیل، یعنی چهار باور بنیادین آیین بودا، وجود دارد. در این داستان او پس از سالها تردید و سرگردانی، در پی یافتن پاسخها، به این ادراکات عمیق میرسد. در ذهن من، بودا زادهٔ فلتبوشِ بروکلین است. زمانیکه سرانجام او به این لحظه از ادراک رسید، در ناامیدی کامل و خشمی بزرگ قرار داشت.
صدایش را میشنوم که با خودش میگوید: «لعنتی، سر درنمیآورم. فقط میخواهم زیر این درخت بودا بنشینم تا اینکه یا بمیرم یا بفهمم.» سپس مینشیند.
پس نشستم. از شغل، عنوان، مقام و جستوجویم برای گذرکردن از Go و جمعکردن ۲۰۰ دلار بعدیام دور شده بودم. نشستم تا نگاهی گذرا به روشهایی بیندازم که از طریق آنها شرایطی را به وجود آورده بودم که نمیخواستم. نشستم تا به این درک برسم که اعترافکردن این چیزها در درونم اولین گام برای دیدهشدن بود؛ یعنی رسیدن به چیزی که در تمام زندگیام آرزو داشتم.
حقیقت اصیل من اقرارکردن فروتنانهای بود که از درونم نمیآمد، از عملی ساده برای انتخاب ادامهٔ زندگی حاصل میشد. فاصلهٔ کمی بین امر تحریککننده و اقدام ناخودآگاه ما هست. ما در چنین فضاهایی رشد میکنیم و جستوجوی بنیادی را در این فضاها انجام میدهیم. آرام مینشینیم تا فضاهای بین فریمهای زندگی را با سرعت ببینیم و درنتیجه کل فیلم زندگی را با چشم باز تماشا کنیم.
بیسروصدا زیر درخت بودایم مینشینم تا حقیقیترین صدای درونم را بشنوم.
دوست شاعرم پادریگ اتوما میگوید: «خوبزیستن، خردمندانهدیدن است و خردمندانهدیدن، برملاساختن داستانهاست.»
حجم
۲۵۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه
حجم
۲۵۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه