دانلود و خرید کتاب انتقام پدرانه سیدیعسوب حسینی
تصویر جلد کتاب انتقام پدرانه

کتاب انتقام پدرانه

انتشارات:نشر بید
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب انتقام پدرانه

کتاب انتقام پدرانه نوشته سید یعسوب حسینی است که نشر بید آن را به چاپ رسانده است. مولف در کتاب انتقام پدرانه سرگذشت خانواده و شخصیت اصلی داستان را روایت می‌کند.

درباره کتاب انتقام پدرانه

کتاب انتقام پدرانه داستانی است بر اساس روایت خاطره در سه اپیزود از فقر و مهاجرت و تلاش برای رسیدن به یک زندگی بدون دغدغه. داستانی که در آن راوی به بازنمایی شرایط زندگی خانواده خود می‌پردازد و خانواده‌ای را به تصویر می‌کشد که بنا به تصمیم پدر برای رسیدن به یک زندگی بهتر به مهاجرت دست می‌زنند و در این تغییر موقعیت با سختی‌های فراوانی روبه‌رو می‌شوند.

خواندن کتاب انتقام پدرانه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌ها و رمان‌های اجتماعی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب انتقام پدرانه

به‌خاطر کفش‌های پلاستیکی و جیری جدیدی که پدرم از شهر برای برادرام و من می‌خرید، چنان هیجان و شوقی در وجودمان ریشه می‌دواندند که نمی‌توانستیم تا سپیده‌دم پلک روی هم بگذاریم. انگار قرار بود فردا صبح، تمام دنیا رو بهمون بدهند. ولی مجبور بودیم با شب، این غول بی‌شاخ و دم و سیاه، کنار بیاییم و چاره‌ای جز تسلیم‌شدن و انتظارکشیدن نداشتیم. از خروس‌خون تا بوق سگ روزی که پدرمون برای خرید به شهر می‌رفت، چشم به انتظار بودیم. در طول روز، بارها به پشت‌بام خونه کاهگلی‌مون می‌رفتیم و با تنگ‌کردن چشمانمون، جادهٔ خاکی را که از غرب به روستا می‌رسید، رصد می‌کردیم تا ببینیم پدرمون میاد یا نه. خبرهای شیرین و تلخ و امکاناتی از قبیل برق، آب، رادیو، تلویزیون و غیره همیشه از طریق جادهٔ غربی روستا به خانه‌های خشتی راه می‌یافتند. در طول روز سؤال‌های زیادی به مغزهای کوچکمان خطور می‌کردند و باعث می‌شدند ما در عالم برزخی بین دنیای خوشی‌ها و دنیای ناامیدی‌ها گیر بیفتیم. با خود می‌گفتم: آیا پدرم برای من کفش می‌خره یا نه؟ آیا پدرم قبل از طلوع آفتاب می‌رسه یا نه؟ آیا امروز می‌تونم کفش‌هایی که پدرم برای من می‌خره رو بپوشم یا نه؟ نکنه پدرم کفشی بخره که اندازه پاهایم نباشه، کوچک یا بزرگ باشد؟ نکنه پدرم برای بقیه کفش بخره ولی فراموش کنه برای من هم بخره؟

همیشه موقعی پدرم به روستایی کاهگلی‌مون می‌رسید که دیگر خورشید در آسمان خدایی نمی‌کرد و تاریکی بر کل روستا مستولی شده بود. درواقع خورشید رفته بود به‌سوی همسایه‌های خیلی دور، دقیقاً آن طرف کره آبی که با آغوش باز و مهربانش برای آن‌ها خدایی کند و بدرخشد. وقتی پدرمون کفش‌های جیری رو بهمون می‌داد، شادی و نشاط در وجودمان می‌نشست. به‌خاطر اینکه کفش‌ها نو و تمیز بودند، آن‌ها را برای چنددقیقه‌ای بو می‌کردیم و تمام وجودمون سرمست و شنگول می‌شد. خودِ من وقتی کفش‌های جیری و نو را از دست پدرم می‌گرفتم. بعد از استشمام تمام قسمت‌هایش، آن‌ها را می‌پوشیدم و در پوست خود نمی‌گنجیدم و بی‌صبرانه و مشتاقانه درحالی‌که پاهایم داخل کفش‌های جیری بودند، می‌خوابیدم. با این فکر که فردا کفش‌های کهنه، پاره، قدیمی و جیری را دور می‌اندازیم و کفش‌های جیری جدید را به پا می‌کنیم و در داخل روستا می‌دویم و آن را به همه نشان خواهیم داد، شب را در نبود خدای روشنایی به سر می‌کردیم. شوقی که باورکردنی نبود، ولی هیچ موقع به این فکر نمی‌کردیم که در شهر کفش‌های خیلی بهتر، زیباتر، راحت‌تر و گران‌تری هم وجود دارند که جنسشون از پلاستیک و جیر نیست، بلکه از جنس چرم و مواد مرغوب است. قبل از اینکه خورشید خودنمایی کند، پاهامون را داخل کفش‌های پلاستیکی فرو می‌بردیم و با احساسی پر از آرامش، شوق و خوشحالی توی روستا می‌دویدیم. وقتی بچه‌های دیگر را می‌دیدیم، با نشون دادن کفشهامون بهشون پز می‌دادیم. انگار کفش‌های جیری مثل بال‌های پرنده‌ای بودند که رؤیای پرواز را در وجود ما شکوفا می‌کردند. هنوز ما دنیای خارج از روستا را لمس نکرده بودیم؛ دنیایی مملو از کفش‌های رنگی، کارت‌های رنگی از بازیکن‌های فوتبال، اسباب‌بازهای گوناگون، سگا و فوتبال‌دستی و غیره. درواقع شوق و احساس عمیق ما، محدود به حدود روستا بود.

کاربر ۶۶۷۸۰۲۸
۱۴۰۲/۰۵/۲۹

زیاد نظرمو جلب نکرد

حجم

۳۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۰۹ صفحه

حجم

۳۸۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۰۹ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان