کتاب باغ وحش سری
معرفی کتاب باغ وحش سری
کتاب باغ وحش سری نوشته برایان چیک است که با ترجمه زهرا محمدزاده منتشر شده است. این کتاب داستان یک پسربچه است که باید راه طولانیای را برای پیدا کردن خواهرش بگذراند. کتاب باغ وحش سری اولین جلد از یک مجموعه شش جلدی است.
درباره کتاب باغ وحش سری
باغ وحش سری اثر زیبا و هنرمندانه برایان چیک، روایتخیال انگیز عشقی برادرانه نسبت به خواهری گمشده است. عشقی که برادر را وا میدارد تا سرزمینهای سحرآمیز را درنوردد، از موانع آب، جنگل و کوه بگذرد، با خرس و کرگدن هم قدم شود، به هماورد جانوران دیوصفت برود و تا پای جان بجنگد تا امید زنده ماندن و رسیدن به خواهرش را از دست ندهد. زیبایی داستان در آن است که عشق، اعتماد و پشتکار نیروهای پیش برنده داستان هستند، به حدی که در سختترین صحنههای نبرد که قهرمانان داستان با آگاهی از امکان جان سپردن به آن پیوسته اند، هیچکس هیچ سلاحی با خود ندارد. تنها سلاح عشق و باور است. قهرمانان این قصه در همه موارد با محبت و مهربانی به جنگ بدترین پلیدیها رفتهاند و همیشه پیروز میدان بودهاند.
جنگ، پیروزی و شکست، جنبههای جدایی ناپذیر زندگی هستند؛ اما رفتار جوانمردانه و به دور از خشونت، آمیزههای صحنههای پیکار این کتاب است. در دنیای امروز، کشف داستانی که در عین جذابیت و گیرایی بتواند حس هیجان و پیروزی را بدون ایجاد حس لذت از کشتن و از بین بردن، در نوجوان القا کند، مانند کشف گنج ارزشمندی است که نمیتوان بر آن بهایی نهاد. این نویسنده در شش جلد، شش داستان را از این قهرمانان و در لایههای پنهان باغ وحش شهر کلارکسویل روایت میکند که کتاب حاضر برگردان فارسی از اولین جلد این کتابها است.
خواندن کتاب باغ وحش سری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کودکان و نوجوانان علاقهمند به داستانهای پرهیجان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باغ وحش سری
ناگهان از لابهلای درختان صدایی بلند شد. صدایی ضعیف از خرد شدن یک تکه چوب خشک بود که میشکست و شاید جایی همین اطراف، یک یا دو خانه پایینتر بود. مگان باز هم ایستاد و گوش کرد. یک دقیقه بعد دوباره همان صدا را شنید؛ اما این بار بلندتر بود. کررررک!- پس از آن صدای نالهای شنید، انگار کسی صدمه دیده باشد. او به سمت دیوار قلعه دوید. بالا و پایین چمنهای همسایهها را نگاه کرد. هیچی. چشم انداز تاریک و خزنده بود. سوت زد و سگ همسایه دیواربه دیوار را صدا کرد؟ تویی؟ تو...؟پتچیز دوباره صدا را شنید. کررررک! بعد یک تکان، یک ضربه و یک نالهی دیگر. مگان و دوستانش دوربین دوچشمی را در قلعه نگه میداشتند. آن را پیدا کرد و لنزهایش را روی بینیاش تنظیم کرد. بزرگ شد، محله حتی از قبل هم تاریکتر به نظر میرسید. و انگار خانهها داشتند میلرزیدند تا اینکه فهمید دستهایش میلرزند. زیرلب گفت: «باغ وحش« به آن سوی قلعه دوید. تنها چیزی که همسایگی او را از باغ وحش شهر کلارکس ویل جدا میکرد یک دیوار بتنی مارپیچ بلند بود. از فورت اسکات او تصویر واضحی از آن سوی این دیوار داشت. در روشنایی روز او میتوانست زرافهها، خرسها،گوسالههای آبی و اسبهای آبی را تماشا کند که میدویدند، شنا میکردند و دراز میکشیدند.
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوب وروان بود با توجه به علاقه وعشق خواهر وبرادر ودور بودن از جنگ وستیز کنار تلاش برای رسیدن به هدف برای نوجوانان کتاب خوب و پسندیده ای است
بنظرم این کتاب برای سنین نوجوانان (۱۰_۱۴) خیلی مفیده، به قوه تصور و تخیلشون کمک میکنه و از اونجایی که حالت ماجراجویانه داره به نوجوان ها کمک میکنه تا تشویق بشن این داستانو ادامه بدن. علاوه بر این به گونه
خیلی جالب بود. محبت خواهر و برادری، حذف احساس لذت از کشتن حتی در برابر نیروهای منفی, عدم استفاده از صلاح, آموزش ضمنی مهارت های اجتماعی، ضرورت هماهنگی و همکاری در کنار مسئولیت پذیری و ارجهیت صلاح جامعه به منافع
من نمیدونم چیه ولی مطمئنم خوب باشه چون هری پاتر دوست دارم