کتاب پیش از بستن چمدان
معرفی کتاب پیش از بستن چمدان
کتاب پیش از بستن چمدان داستانی زیبا و تاثیرگذار از مینو کریم زاده است. این داستان درباره داستان زندگی دو دختر به نامهای گلی و دریا است که باهم آشنا میشوند و مشکلات زندگیشان را با هم درمیان میگذارند...
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در سال ۱۳۴۴ پایهگذاری شد، گستردهترین شبکه کتابخانههای کودکان و نوجوانان را دارد و از برجستهترین تولیدکنندگان کتاب کودک است. این سازمان علاوه بر کتاب، محصولات فرهنگی دیگری مانند فیلم و سرگرمیهای سازنده و موسیقی نیز برای کودکان تولید میکند.
درباره کتاب پیش از بستن چمدان
داستان پیش از بستن چمدان درباره زندگی دو دختر به نامهای گلی و دریا است که بر اثر یک تصادف باهم آشنا و دوست میشوند.
گلی قرار است تصمیم مهمی بگیرد و این روز قرار است روز مهمی در زندگیاش باشد. او که شیفته بازیگری است قرار است به کلاس بازیگری برود اما همهچیز به سادگی بهم میریزد. او که نمیتواند این شرایط را تحمل کند از خانه بیرون میرود و تنها در خیابانها پرسه میزند. در همین حال کسی به او نزدیک میشود تا کیفش را بدزدد. او به زمین میافتد و زخمی میشود و دریا، از پنجره اتاقش شاهد این ماجرا است.
او به کمک گلی میرود تا او را به بیمارستان برسانند و همین موضوع باعث دوستی و آشنایی آنها میشود. دریا که دوست دارد در رشته نجوم درس بخواند تصمیم گرفته است برای تحصیل به خارج برود و همین موضوع باعث شده تا روابط او و مادرش بهم بریزد. گلی و دریا باهم دوست میشوند و مشکلاتشان را درمیان میگذارند...
مینو کریم زاده به خوبی توانسته است از مشکلات و مسائل نوجوانان و تصمیمگیریهای حساس آنان صحبت کند. علاوه بر این درباره روابط نوجوانان و والدین نیز حرف میزند.
کتاب پیش از بستن چمدان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب پیش از بستن چمدان را به تمام نوجوانان و دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیش از بستن چمدان
از هيچ جای خانه جوابی نيامد. اولين بار بود كه ميدید مادر خواب مانده است. ترسيد و با همان ترس به یاد آورد، همين هفته پيش پدر یكی از هم كلاسیهایش توی خواب سكته كرده بود و چون كسی متوجه نشده بود، بی سروصدا از در دنيا گذشته بود. پا تند كرد. بي آن كه در بزند، در اتاق را باز كرد و تخت را خالی و آشفته دید.
قلبش به فكرش پوزخند زد: دیوانه!
مطمئن شد مادر توی حمام است. رفت پشت در حمام كه توي همان اتاق بود. دلش ميخواست صدای دوش آب را بشنود؛ اما نشنيد. به خودش دلداری داد: موهایش را خشک ميكند. چند ضربه به در زد: «مامان! مامان!»
جوابی نيامد. بی طاقت در حمام را باز كرد؛ خشک و خالی بود. هر سه اتاق دیگر را هم گشت. نبود. رفت سراغ تلفن. شماره همراه مادر را گرفت. صدای زنگش را توی خانه شنيد. پی صدا رفت و گوشی را روی جاكفشی كنار ورودی یافت. ترسيد: چه اتفاقی افتاده؟
به ساعت نگاه كرد. با این كه میدانست پدر الان توی هواپيماست، باز هم شماره او را گرفت. خاموش بود. با یادآوری این كه امروز، روز مهم و عزیزی است، خود را دلداری داد كه محال است اتفاق بدی افتاده باشد. شاید مادر برای خرید رفته است بيرون تا به مناسبت بازگشت پدر از یک سفر كاری، ترتيب یک مهمانی را بدهد. در دل خندهای سر داد كه درست است، چيزی كه اوضاع را غيرعادی كرده، بازگشت پدر است و سعی كرد از یاد ببرد كه بازگشت های پدر، همان قدر زیاد و عادی بود كه سفرهایش.
دل خوش كنان به آشپزخانه رفت تا با آماده كردن یک صبحانه جانانه، مادر را غافل گير كند. مطمئن بود تا قبل از رفتن به مدرسه، مادر از راه میرسد، وگرنه حتما برایش یادداشت ميگذاشت. اول كتری پر آب را روی شعله اجاق گذاشت. بعد رفت طرف یخچال. همين كه در آن را باز كرد، با حيرت یادداشت مادر را توی یخچال كنار پارچ آب دید. یادداشت سرد را برداشت و تند و زیر لب خواند:
گلی، امروز نرو مدرسه. من میروم فرودگاه تا با پدرت برگردم خانه. تو هم خانه بمان تا ما برگرديم. مشكلی پيش آمده كه به تو هم مربوط است.
حجم
۷۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۷۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
نظرات کاربران
بهترین رمان نوجوانی که خوندم. البته خیلی سال پیش.من با این کتاب در نوجوانی زندگی ها کردم. ده بیست بار خوندمش تا حالا. برای بزرگام خوبه. اصلا لازمه بخونند .البته خلاصه داستان که نوشتید خیلی زیادی داره. داستان رو لو
بسیار زیبا و جذاب و پرکشش، رمانی بینظیر از احساسات و پیچوخمهای زندگی دودختر جوان. درابتدا دو شخصیت اصلا ربطی به هم ندارن و درهر فصل داستان هرکدوم جداگانه روایت میشه و خیلی ناگهانی و زیبا بههم میرسن و حال همدیگرو
خدای من این کتاب رو حدودا ۱۰ سال پیش خوندم 😭 عالی بود و خیلی دوسش داشتم. خوشحال شدم دیدم اینجا هست.
خیلی قشنگ بود واقعا دوستش داشتم😍 ای کاش بیشتر بود و ادامه پیدا میکرد. به نظرم مشکل دریا و گلی به طور کامل حل نشد.
به نظرم واقعا کتاب خوبیه چون از همه نظر داستان رو خیلی تمیز روایت کرده و موقع خوندنش ادم حس خوبی میگره😇😍
خودم نسخه چاپی این کتاب رو خوندم حدود ۴ سال پیش بود... با شخصیت دریا به شدت همزاد پنداری کردم:) انقد این کتاب حالمو خوب کرد که تا الان ۱۰ ۱۵ باری خوندمش:) اینکه از زاویه دید دو نفره که شناختی نسبت بهم ندارن
داستان دو دختر یکی خانواده گرم و با محبت و دختری راضی و خانواده دوست که البته به یکباره دچار مشکلی میشوند دختر دوم درسخوان و المپیاد ی و عشق خارج ... یکجا این دو دختر و دو تفکر باهم تلقی میکنند. داستان
این عالیییی بود . انقد دوستش داشتم که دوبار خوندمش .نمیتونستم از خوندنش دست بکشم خیلی دوسش داشتم توصیه میکنم بخونید ..💜
کتاب خوبی بود.واقعا خیلی جالب بود که از زبان دونفر نوشته شده بود.اما متاسفانه مثل کتاب قبلی این نویسنده که اسمش روح عزیز بود نا تمام بود و مشکل شخصیت ها هنوز حل نشده بود
انسان های بزرگ می تواننددو دقیقه بدون هوا،دو هفته بدون آب و یک عمر بدون پول زندگی کنند،اما بدون «کتاب» نمی توانندحتی یک لحظه ! زنده بمانند. بهترین کتاب دنیااا🌟🌟🌟🌟🌟