کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت
معرفی کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت
کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت اثری از علی شهریاری است. در این کتاب با زبان داستانوار، با زندگی حضرت محمد (ص) پیامبر دین اسلام آشنا میشویم و درباره زندگی او و تلاشش برای دعوت مردم به حق و یکتاپرستی میخوانیم.
درباره کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت
حضرت محمد (ص) پیامآوری الهی بود که از سوی خداوند مبعوث شده بود تا پیام یکتاپرستی را به گوش مردم جهان برساند و همه اهل عالم را به حق دعوت کند. اما در سرزمین عربستان، یعنی همانجایی که به رسالتش مبعوث شد، بتپرستی ریشه دوانده بود و مردم اهل پرستش بتهای چوبی و سنگی به جای خداوند بودند. از سوی دیگر قوانین و سبک زندگی آنان نیز به شدت بد بود و زندگیها کیفیتی پایین داشت.
حضرت محمد (ص) با ایستادگی در راه خدا، موفق شد تا پیامش را به گوش مردم عربستان و همچنین تمام مردم جهان برساند. به زندگیهای مردم سر و سامان بدهد و قوانینی برای زندگی وضع کند که سطح و کیفیت زندگی را بالا ببرد. در کتاب قرآن که کتاب آسمانی دیانت اسلام است، پندهایی عمیق به مردم داده است و روشی روشن و سرشار از عشق و محبت را برای زندگی شرح داده است.
علی شهریاری در کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت از زندگی و فعالیتهای حضرت محمد (ص) و یاران و پیروان نزدیکش صحبت میکند و قصه تولد دیانت اسلام را بیان میکند.
کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت را به تمام دوستداران و عاشقان حضرت محمد (ص) پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی نامه محمد محبوب ملکوت
خدیجه، بانویی با فکر روشن و طالب پاکی و تعالی
روز عید بود و مردم مکه کنار کعبه جمع شده بودند. همهجا جشن و سرور بود. عدهای شیرینی و شربت میدادند. همه آنها لباسهای نو پوشیده بودند.
خدیجه کنار کعبه آمده بود و به مردم نگاه میکرد. او از بتهایی که مردم میپرستیدند بیزار بود و به دنبال روشنایی میگشت.
در آن روز مسافری از شام به مکِّه آمده بود و در گوشهای نشسته و به فکر فرو رفته بود. خدیجه متوجه شد آن مسافر، یکی از پیروان حضرت عیسی (ع) است که به این جا آمده است. خدیجه نزد او رفت.
چند نفر دیگر هم دور آن مسافر جمع شده بودند.
مسافر رو به آنها کرد و گفت: به زودی آخرین پیامبر خدا در این شهر ظهور خواهد کرد و به بتپرستی پایان خواهد داد.
خدیجه از شنیدن این مطلب خیلی خوشحال شد. مژده آمدن آخرین پیامبر قلب او را شاد کرد. از آن روز خدیجه منتظر شد! منتظری که سر از پا نمیشناخت. به زودی آخرین و کاملترین دین خدا در این سرزمین ظهور خواهد کرد، جبرئیل نازل خواهد شد و سخن خدا را برای بشر خواهد آورد.
از همان روز خدیجه به انتظار نور نشسته است. او دعا میکند که هر چه زودتر این وعده خدا فرابرسد . خدیجه شنیده است که وقتی آخرین پیامبر خدا ظهور کند با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد و بتپرستان او را اذیت و آزار خواهند کرد.
مردمی که سالیان سال، بتها را پرستیدهاند، چگونه باور کنند که این بتها چیزی جز سنگ نیستند ؟ نسل در نسل برای آنها از قداست این بتها سخن گفتهاند. طبیعی است که در مقابل حرف جدید موضع بگیرند و دشمنی کنند.
خدیجه همه اینها را میداند و به فکر یاری آخرین پیامبر خداست
او خوب میداند که تبلیغ دین آسمانی نیاز به پول و ثروت دارد، برای همین او به تجارت روی آورده است و با هدفی مقدس به فعالیت اقتصادی مشغول است. او میخواهد با ثروت خویش، آخرین پیامبر را یاری کند. این هدف مقدس است که به او هم انگیزه میدهد و هم برکت.
مردانی که بوی پول به مشامشان رسیده است به خواستگاری خدیجه میآیند؛ امّا خدیجه همه آنها را خوب میشناسد و همه را ناامید میکند.
آخر چگونه با کسی ازدواج کند که عشق بت و پول در دل دارد؟
درست است که ابوسفیان یکی از ثروتمندان بزرگ این شهر است؛ امّا خدیجه هیچ علاقهای به او ندارد . خدیجه چگونه میتواند با کسی که مردم را به بتپرستی تشویق میکند ازدواج کند؟
پادشاه یمن هم نه به طمع ثروت خدیجه، بلکه به دلیل زیبایی ظاهری آن بانو به خواستگاری او آمده است، امّا او نیز آتشپرست است و چندان فرقی با ابوسفیان ندارد...
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه