کتاب الماس آبی

کتاب الماس آبی نوشته آرتور کانن دویل از مجموعه شرلوک هولمز است. در این داستان او و همکارش، دکتر واتسون، در تلاشند تا پرده از راز معمایی جدید بردارند. الماس آبی که درون یک غاز مخفی شده است چه پیامی دارد؟

این کتاب را علی اکبر اسدی برای کودکان و نوجوانان بازنویسی کرده است. 

درباره کتاب الماس آبی

روز کریسمس، دکتر واتسون، همکار کارآگاه معروف، شرلوک هولمز به خانه او می‌رود تا کریسمس را به او تبریک بگوید. اما او را در حال بررسی یک کلاه کهنه و کثیف می‌بیند. کلاه داستانی جالب دارد. مردی آن را روی شانه‌اش گذاشته است. پسر جوانی با دست کلاهش را می‌اندازد و او برای تلافی عصایش را بلند می‌کند. اما عصا به شیشه می‌خورد و آن را می‌شکند. در همان زمان پترسون سر می‌رسد و مرد غاز به دست، از ترسش فرار می‌کند و کلاه و غاز همانجا می‌مانند. 

اما داستان از جایی آغاز می‌شود که شرلوک هولمز سخت در تلاش است تا بفهمد این آقای هنری بیکر کیست که نامش روی کلاه نوشته شده و همچنین روی کاغذی که به پای غاز چسبانده بودند. عجیب‌تر از همه اینکه ناگهان پترسون که غاز را با خود برده است، برمی‌گردد و خبر می‌دهد یک الماس آبی درون شکم غاز پیدا کرده است...

کتاب الماس آبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

الماس آبی برای تمام کسانی است که به داستان‌های کارآگاهی و ماجراهای پر رمز و راز علاقه دارند. 

درباره آرتور کانن دویل 

سِر آرتور ایگناتیوس کانن دویل در سال ۱۸۵۹  متولد شد و در سال ۱۹۳۰ از دنیا رفت. او نویسنده و پزشک اسکاتلندی است که خالق یکی از محبوب‌ترین شخصیت‌های کارآگاهی در سراسر دنیا است و این چهره مشهور کسی نیست جز کارآگاه شرلوک هولمز. هرچند کتاب‌های شرلوک هولمز او، در ابتدا با بی‌مهری مواجه شد. در آن دوران او برای انتشار «اتود در قرمز لاکی»اش به سراغ نشریه‌ها و مجلاتی رفت که داستان‌های مختلف را روی کاغذهایی با کیفیت پایین منتشر می‌کردند. 

اما کم‌کم به شهرتش اضافه شد و پس از مدت کمی همان نشریه حاضر به چاپ داستان او در یک کتاب جداگانه شد و این نقطه آغاز مجموعه‌های آرتور کانن دویل بود. او نویسنده پرکاری بود و آثار زیادی از خود به جا گذاشته است. علاوه بر کتاب‌های شرلوک هولمز، تعداد قابل توجهی رمان تاریخی، کتاب تاریخ، از جمله کتاب مفصلی درباره بوئرهای افریقای جنوبی و نیز کتابی درباره احضار ارواح ( که در اواخر عمر، سخت بدان معتقد شده بود) نوشته است.

بخشی از کتاب الماس آبی

وقتی شرلوک هلمـز الماس آبی را در دست دربان دیـد، ایستاد و گفت: «خوب پترسون! عجب چیز شگفت انگیزی در شکم غاز پیدا کردی! می‌دانی چیسـت؟»

پترسـون گفـت: «فکر کنم الماس باشـد آقای هلمز. گران اسـت؛ مگـر نه؟»

هلمز گفت: «بله! این الماس آبی متعلق به «کنتس مورکار- همسر کنت اشرافی-» است که هفته پیش گم شده بود!»

گفتم: «این را از کجا می‌دانی؟!»

هلمز جواب داد: «باید بیش تر روزنامه بخوانی! خبرش در «روزنامه تایم» نوشته شده. ببین!» و آگهی را نشانم داد. بعد رو به مرد دربان کرد و گفت: «این جواهر، بسیار گران است. کنتس این را حدود بیست هزار پوند خریده و درست هفته پیش، کسی آن را از اتاقش در هتل «کسموپلتیان» دزدیده. حالا کنتس می‌خواهد الماسش را پس بگیرد و هزار پوند هم به یابنده آن مژدگانی می‌دهد!»