کتاب شعله های وحشی عشق
معرفی کتاب شعله های وحشی عشق
کتاب شعله های وحشی عشق نوشته لیلا کریمی است. این کتاب داستانی جذاب درباره دختری جوان به نام آهو است که با تمام زنان و دختران اطرافش تفاوت دارد و نمیخواهد مانند آنها زندگی کند.
درباره کتاب شعله های وحشی عشق
آهو تک دختر یک خانواده ثروتمند و متشخص است که با مادرش سیما و پدرش بیژن در یک خانه بزرگ زندگی میکنند، آهو خوب میداند که پدرش یک نظامی بلندپایه و معتبر است و اطرافیانشان بسیار مایل هستند او را برای پسرانشان خواستگاری کنند. اما آهو با همه متفاوت است از لباس پوشیدن تا رفتار. داستان کتاب جایی آغاز میشود که آهو در مراسم خواستگاری به همه میگوید قصد ازدواج ندارد و به اتاقش میرود. ما با او و سرنوشتش همراه میشویم.
خواندن کتاب شعله های وحشی عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شعلههای وحشی عشق
چهره آهو که کاملاً دستپاچه به نظر میرسید رنگ ارغوانی به خود گرفته بود و این رنگ ارغوانی او را هزاران بار خواستنیتر و جذابتر ساخته بود. بلور صدایش میلرزید و جوانه ترد و نازک دلش در تب اضطراب میسوخت. به سختی تمام قوایش را جمع کرد و رو و به پدرش گفت:
پدر جان معذرت میخوام، خستهام و به علت سردرد میخوام توی اتاقم استراحت کنم.
این حرف آهو چون دینامیتی که در صخرهای منفجر شود در دل تکتک افراد حاضر در مجلس ایجاد انفجار کرد. خانم پویا که حسابی بهش برخورده بود چون کوه یخی منجمد شد. دکتر ناباورانه به آهو خيره ماند و کامران تمام آمال و آرزوهایش را چون حباب روی آب دید. تیمسار ارجمند با چشمانی از حدقه بیرون زده به آهو خیره شد و سیما که از شنیدن این حرف دخترش خون داغ به صورتش دویده بود به سختی روی پا بند بود اما آهو که کمی به خود مسلط شده بود رو به کامران ادامه داد:
آقا کامران اشتباه به عرض شما رسوندن. من اصلاً قصد ازدواج ندارم، ببخشید.
آهو بعد از ادای این کلمات فرار را بر قرار ترجیح داد و درحالیکه پلهها را دو تا یکی میکرد به اتاقش پناه برد. حال عجیبی داشت. از عکسالعمل پدرش به شدت میترسید ولی از اینکه پوز آن آدمهای به اصطلاح متجدد را زده بود کیف میکرد.
آهو دختر مهربان و خونگرمی بود که از ادب و نزاکت چیزی کم نداشت ولي احساس میکرد ذاتاً برای این جور زندگیها ساخته نشده است. او اغلب برای اینکه از شر لباسهای جلفی که مد شده بود و مادرش برایش میخرید راحت شود میگفت شلوار را بیشتر از دامن دوست دارد و در بیشتر مجالس علیرغم میل مادرش شلوار میپوشید و این نجابت، او را بیش از پیش تو دل برو و جذاب کرده بود، بهطوری که ازدواج با او برای اغلب آشنايان به شکل رویایی دستنیافتنی در آمده بود. آهو بدون اینکه خودش بخواهد مورد توجه همگان قرار گرفته بود و در میان همسن و سالانش یکهتاز شده بود. از طرفی سیما و همسرش از اینکه دختر نازپروردهشان دست رد به سينه خواستگارانش میزد زیاد دل خوشي نداشتند و ازدواج تک دخت طنازشان برای آنها به آرزویی بزرگ تبدیل شده بود.
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
نظرات کاربران
خوب بود وزیبا با قلمی توانا
واقعا لیاقت ۵ ستاره رو داره با تشکر از نویسنده منتظر آثار دیگری از ایشون هستیم
فوق العاده بود واقعآ لذت بردم از خوندنش مخصوصآ از شخصیت داش سیامک عالی توصیف شده 👌👌
خوب وعالی بود از صفحه ۵۰ به بعد زمین گذاشتن کتاب سخت می شه و همش می خواهی بدونی بعدش چی می شه