دانلود و خرید کتاب او... کمی قبل از واقعه مهسا ذوالفقاری
تصویر جلد کتاب او... کمی قبل از واقعه

کتاب او... کمی قبل از واقعه

انتشارات:نشر عطران
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب او... کمی قبل از واقعه

کتاب او کمی قبل از واقعه نوشته مهسا ذوالفقاری است. این کتاب با زبانی خوش ساخت روایت زندگی نوآ است. زندگی‌ای همراه با مسوولیت و عشق و اندوه که او باید از پس آن بربیاید. این کتاب فرصت یک تجربه تازه را به خواننده می‌دهد و او را با خود به دنیای هیجان‌انگیز داستان می‌برد.

خواندن کتاب او کمی قبل از واقعه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب او کمی قبل از واقعه

چندمین بار بود این پاراگراف را میخواند کلافه عینک مطالعه اش را برداشت و دستی به چشم هایش کشید و دوباره عینک را به چشمانش زد.موهایش را پشت گوشش داد. دوباره به اول صفحه برگشت و سعی کرد تمرکز کند. همه ی کلمات، جملات به نظر خوب و مرتب می‌آمدند جز پاراگراف آخر، اخم‌هایش را درهم کرد چشمانش را به نشانه‌ی دقت بیشتر تنگ کرد انگار نویسنده بازیش گرفته باشد بیشتر شبیه شوخی بود چند سال پیش هم به اتفاقی شبیه این برخورده بود سمفونی مردگان را میخواند کتاب ناقص بود پنج صفحه‌ی آخر را نداشت یادش می‌آمد چقدر ذوق و شوقش کور شده بود به کتاب فروشی رفته بود هیچ مسئولیتی قبول نمی‌کردند آخر سر کتاب را با نامه‌ای سر گشاده و شماره‌ی تلفنش برای انتشارات که شهرستان بود پست کرد و کمتر از یک ماه تلفنش زنگ خورد از انتشارات، با عذر خواهی مای فراوان نسخه‌ی جدید و کاملی را برایش فرستادند یادش می‌آمد تا مدت ها هیچ کششی نداشت کتاب را دوباره باز کند و ورق بزند و پنج صفحه‌ی آخر را بخواند انگار دیگر هیچ اشتیاقی نداشت بداند در پنج صفحه‌ی آخر چه میگذرد ولی دیگر وقت کتاب خریدن شش دانگ حواسش را جمع می‌کرد اما به نظر می‌آمد دوباره سرش کلاه رفته

نمی‌توانست تمرکز کند تصویر مأیوس کننده‌ی لیست کامل هزینه مای چسبانده شده روی یخچال که هنوز خیلی‌هایشان در صف پرداخت جان می‌کندند و تیک نخورده بودند مقابل چشمانش بود و لیست خریدی که یک هفته‌ای بود همان‌طور ته کیفش همه جا همراهش میرفت، باید وقت می‌کرد به سوراخ سنبه هایی که قیمت‌ها منصفانه‌تر بودند سری می‌زد

صدای ناله آمد کتاب را بست و عینک را رویش گذاشت لیلی با بی‌حالی نگاهش می‌کرد کتاب را روی میز گذاشت و دست‌های چروکیده لاغر و پر از رگ‌های سبز پیرزن را در دست گرفت

لیلی با زبان لب‌های سفید و ترک خورده‌اش را تر کرد

لیلی: تو که هنوز اینجایی

نوآ خندید وقت خنده چشمان خسته‌اش حتی از پشت شیشه‌ی عینک می‌درخشید و رج سفید دندان‌هایش خودنمایی می‌کردند

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۴۳۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان