دانلود و خرید کتاب تنها در سامسون ترکان قربان‌زاده
تصویر جلد کتاب تنها در سامسون

کتاب تنها در سامسون

انتشارات:نشر خودنویس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تنها در سامسون

کتاب تنها در سامسون نوشته ترکان قربان‌زاده داستانی واقعی است که از زندگی دختری در ترکیه می‌گوید و مخاطب را با اتفاق‌هایی که در زندگی‌اش رخ می‌دهد، همراه می‌کند. 

درباره کتاب تنها در سامسون

کتاب تنها در سامسون داستان زندگی دختری ایده‌آلیست و ماجراجو است. او برای تحصیل به ترکیه سفر کرده است و زندگی خوبی در آنجا برای خودش ساخته است. اما از روزی که همخانه‌ای جدید پیدا می‌کند آرامش از زندگی او رخت برمی‌بندد و زندگی‌اش آرامشی که داشت را از دست می‌دهد. این اتفاق که با یکی از فجیع‌ترین ماجراهای خاورمیانه همزمان شده است، خواب را از چشمان او می‌گیرد... 

کتاب تنها در سامسون در داوری آثار رسیده به مسابقه «خودنویس» توانسته است به مرحله نهایی راه پیدا کند. 

کتاب تنها در سامسون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و داستان‌های ایرانی را به خواندن کتاب تنها در سامسون دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب تنها در سامسون

عد از سه سال زندگی در استانبول، عاشق این شهر و سبک زندگی مردمش شده‌ام؛ شاید هم احیای دوبارهٔ هدفی را که در استانبول نیمه‌کاره مانده بود؛ در اینجا می‌بینم. خودم را به آب و آتش می‌زنم تا بتوانم همه‌چیز را جوری کنار هم بچینم که پازل زندگی در سامسون کامل شود. پازل سختی است برای پیدا کردن بعضی از تکّه‌ها. گویی تکّه‌هایی از وجود خودم را گم کرده‌ام؛ اما تصویر زیبایی که از پایانش در ذهنم ساخته‌ام مانع توجه‌ام به دردها می‌شود. بعد از دو سال تلاش شبانه‌روزی، بالاخره به سامسون نقل مکان می‌کنم. لذّت رسیدن به قله، لذّت فتح و پیروزی بعد از مسیری مشقت‌بار، مانند مورفینی است که تمام دردها را پنهان می‌کند.

حالا قدم گذاشته‌ام در جغرافیای تحقق آرزوهایم. شهری طولانی در امتداد دلتای دو رودخانه که به دریای سیاه می‌رسند. یک شهر بندریِ بسیار زیبا با همهٔ امکاناتی که برای یک زندگی سنتی _ مدرن لازم دارد. برای توصیفش اصطلاح بهتری نمی‌توانم پیدا کنم. بگذارید مصداقی بگویم؛ انگار در ایستگاه مترو یا تراموا منتظر ایستاده‌ای و هم‌زمان می‌توانی گلّهٔ گاو و گوسفندی را که همراه چوپانشان از کنارت رد می‌شوند؛ تماشا کنی. سرعت رشد و ترقّی در سامسون به حدّی است که گاهی اجازهٔ هماهنگ‌شدن با فرهنگ و سبک زندگی مدرن را از مردمش می‌گیرد. گاهی فکر می‌کنم اگر بعضی از این مردم اجازه داشتند؛ حتّی گاوها و گوسفندان خود را با مترو به چرا می‌بردند.

مردمی که برای صبحانه، شیر و خامه و تخم‌مرغ محلی خودشان را دارند و شام و ناهار را گاهی دراثنای چرخیدن در فروشگاه‌ها و مراکز خرید و خیابان‌ها و سواحل توریستی، در رستوران‌ها و کافه‌های مدرن می‌خورند. گویی دو خیابان طولانی، چندین روستای ساحلی را با فاصله به‌هم مرتبط کرده و حدّ فاصل آن‌ها را به‌سرعت، با آپارتمان‌های بلند و ساختمان‌های مدرن و مراکز توریستی می‌بافد.

Moham
۱۳۹۹/۰۸/۲۷

مواجهه با افرادی که مسلک داعش و تکفیر را دارند در ظاهر آسان ولی در باطن بسیار سخت است چرا که قلبا، عقلا و شرعا اعتقاد به حلال بودن ریختن خون تو دارند. تنها و بهترین راه مقابله با این

- بیشتر
Erfan
۱۴۰۰/۰۱/۲۷

داستانی ساده و جذابی بود از زندگی یه دختر در سامسون و اشنا شدن با یه دختر که بخاطر .... بیچاره دختره چقدر استرس کشید واقعا سخته فک کن با یه انتحاری هم اتاق بشی اونم تو یه مملکت غریب داستان

- بیشتر
sajede
۱۴۰۰/۰۲/۱۳

کتاب خاصی بود دوست داشتم بیشتر باشه و ادامه داشته باشه چقدر بیچاره هستن اعضای فریب خورده داعش چقدر احساس امنیت مهم و حیاتیه چقدر ممنون و مدیون شهدای مدافع حرم و خانواده هاشون هستیم 🌸خدایا شکرت🌸

کاربر ۲۱۴۸۳۳۱
۱۳۹۹/۰۹/۱۲

بسیار جذاب و آموزنده

ⓈⒶⓂⒶⓃ
۱۴۰۰/۰۵/۲۴

من پسندیدم. و باز هم درود بر مدافعان حرم

zahra charsooghi
۱۴۰۰/۰۲/۲۶

قلم این کتاب اولاش گیرا نیست من مصاحبه ی نویسنده رو دیدم و با توجه به این که داستان واقعی هست خوندمش ، گاهی وقت ها یادمون میره چه نعمتهایی داریم مثل قبل کرونا که بدون ماسک نفس میکشیدیم الان

- بیشتر
tanin
۱۴۰۰/۰۲/۱۹

خیلی جذاب و در عین ان هولناک بود یک ساعته خوندمش

نصیری
۱۴۰۰/۰۱/۱۵

تجربه‌ی پرهیجان و پراسترس ولی جذابی بود! حتما بخونیدش😉

firoozeh ghadak
۱۳۹۹/۱۱/۰۳

جالب بود. خوندش برای هر کسی که قصد ترک ایران به مقصد ترکیه و عراق و امارات و پاکستان و داره توصیه میشه.

zaraakra
۱۴۰۱/۰۳/۲۰

داستان رو خلاصه وار نوشتن ولی جذاب هست

روی کاغذ نوشته: سرها با دقت و لذّت بریده می‌شوند؛ زنده باد داعش، تکبیر.‌ تاریخش برای ۶ ماه گذشته است.
Marzieh □ soltani
_ یا خدا!‌ این واقعاً روی من داشته حساب می‌کرده برای شهید شدن.‌
سپیده دم اندیشه
با خودم فکر می‌کنم چقدر خوب است که در کشور ما علی‌رغم همسایه بودن با ترکیه و عراق و افغانستان و نزدیکی به دل خطر، کسی نگران این اتّفاقات نیست. کسی تشویش‌هایی را که من هر شب تجربه کردم، تجربه نمی‌کند. کسی در مسیر رفت‌وآمدش به دانشگاه و محلّ کارش، از سایه‌های پشت‌سرش وحشت ندارد..
دختر کتابخوان
_ تصور کن این آدم منو تا حالا ندیده، حتّی وقتی باهم ملاقات کنیم هم منو نخواهد دید، من اونو می‌بینم؛ ولی اون به‌خاطر پوشیه منو نمی‌بینه؛ اما می‌خواد با من ازدواج کنه. چون فکر و اعتقاداتمون شبیه همه. چون هدفمون خداست.‌ به نظرت این عین عشق نیست؟ حالت تهوّع می‌گیرم،
سپیده دم اندیشه
وقتی شی‌ما توی خانه است مدام دلهره دارم. دیگر برای پخش کردن آهنگ‌هایش اجازه نمی‌گیرد. حس‌وحال و فضای خانه جوری است که من فکر می‌کنم هرلحظه قرار است جنگ شود یا کسی دست به حمله انتحاری بزند.‌
سپیده دم اندیشه
چه زود گذشت روزهایی که فکر می‌کردم قرار است دیر بگذرد
کاربر ۳۴۷۰۷۰۶
می‌گوید من خودم را شبیه یک پرنده در بلندای آسمان می‌دانم که تنهای تنهاست و باید پرواز کند تا به خدا برسد و از این تنهایی نجات پیدا کند.‌ واقعاً دارد باورم می‌شود که حالت طبیعی ندارد. شک کرده‌ام نکند چیزی مصرف کرده باشد.‌
سپیده دم اندیشه
می‌دانم که می‌داند دارم چرت‌وپرت می‌گویم. زور می‌زنم که بحث را عوض کنم. مِن‌ومِن می‌کنم. _ چِ... چِ... چرا شب‌ها تا دیر وقت چراغ اتاقت روشنه؟ دَ...دَ...درس می‌خونی؟ خندهٔ مضحکی تحویلم می‌دهد: _ درس؟ نه!‌ ترجمهٔ قرآن رو رونویسی می‌کنم؛ زبان اسپانیایی می‌خونم؛ در فضای مجازی تبلیغ می‌کنم.‌ _ اسپانیایی دیگه چرا؟ _ دلم می‌خواد برا تبلیغ برم _ تبلیغ چی؟ _ تبلیغ اسلام واقعی، دین حقیقی... ای‌کاش کسی بود جنازهٔ مرا از اتاقش بیرون می‌کشید.
سپیده دم اندیشه
واللّه امت، پسر پیامبر خود را در محرّم، در روز دهم به قتل می‌رسانند و هر آینه دشمنان حق، این روز را روز برکت قرار می‌دهند و همانا این کار شدنی است و در علم خدای تعالی گذشته. من آن را می‌دانم به عهدی که از مولایم امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به من رسیده. جبله می‌گوید گفتم: چگونه مردم شهات حسین (علیه‌السَّلام) را روز برکت قرار می‌دهند؟ میثم گریست و گفت: حدیثی جعل می‌کنند که روز عاشورا روزی است که خدای تعالی توبهٔ آدم را در آن قبول کرد؛ بااینکه خدا توبهٔ آدم را در ذی‌حجّه پذیرفت و گمان می‌کنند که عاشورا روزی است که خدا یونس را از شکم ماهی بیرون آورد و گمان می‌کنند این روز، روزی است که کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت؛ بااینکه این واقعه در روز هجدهم ذی‌حجّه رخ داده و گمان می‌کنند روزی است که خدا دریا را برای موسی شکافت درحالی‌که این حادثه در ربیع الاول بوده.
سپیده دم اندیشه
به نوتیفیکیشن‌های مسنجرم زل زده‌ام؛ به آخرین صفحه‌ای که همهٔ امیدم را ناامید کرده است.‌ در سامسون هیچ مسجدی که متعلق به شیعیان باشد وجود نداشت!
سپیده دم اندیشه
انگار در ایستگاه مترو یا تراموا منتظر ایستاده‌ای و هم‌زمان می‌توانی گلّهٔ گاو و گوسفندی را که همراه چوپانشان از کنارت رد می‌شوند؛ تماشا کنی
سپیده دم اندیشه

حجم

۶۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۶۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان