دانلود و خرید کتاب ریشه ها الکس هیلی ترجمه علیرضا فرهمند

معرفی کتاب ریشه ها

ریشه‌ها، نوشته الکس هیلی، نویسنده معاصر امریکایی داستانی درباره رنج بردگان افریقایی‌تبار در امریکا و ظلمی است که نسبت به انان روا داشته می شد.

نخستین کشتی بردگان در ۱۶۱۹ از افریقا وارد امریکا شد. تا ۱۵۰ سال بعد که اعلامیه استقلال امریکا امضا شد تعداد بردگان سیاه امریکا به ۵۰۰ هزار نفر رسید، درحالی‌که جمعیت امریکا بیش از ۳ میلیون نفرنبود. در نتیجه جنگ داخلی امریکا که از ۱۸۶۰ تا ۱۸۶۵ طول کشید، بردگی لغو شد. اما جنگ داخلی، به عقیدهٔ بسیاری از تاریخ نویسان، الغای بردگی نبود. در جنوب که نیمه مستعمرهٔ شمار بود، برده‌داران بزرگ رفته رفته قدرت نگران‌کننده‌ای پیدا کرده بودند و شمال می‌بایست استیلای خود را تثبیت کند. جنگ با پیروزی شمال پایان یافت و الغای بردگی محصول فرعی آن بود. این را نیز باید گفت که مخالفت اخلاقی با بردگی از هنگامی آغاز شد که زیان برده‌داری در بسیاری از نقاط بیش از سود آن شد و افزایش تعداد بردگان به جای خطرناکی رسیده و شورش بردگان، سفیدها را متوحش کرده بود.

خانواده الکس هیلی، نویسندهٔ کتاب ریشه‌ها، بخت خوشی داشتند که پس از جنگ داخلی و الغای بردگی، کم و بیش وضعشان خوب شد. اما برای بیشتر سیاهان امریکا چنین نبود. در فاصلهٔ ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۰، هر سال ۱۰۰ سیاه‌پوست لینچ شدند، یعنی یا آن‌ها را زنده زنده سوزاندند، یا قطعه قطعه کردند، یا به دار آویختند. پس از ۱۹۰۰ سفیدهای شمال به خشونت وحشتناکی علیه سیاهان دست زدند. در ۱۹۱۷ شدیدترین شورش‌ها علیه سیاهان در شهر سنت‌لوئیس روی داد و علت این بود که سفیدها از پیشرفت‌های اقتصادی سیاهان در وحشت بودند و آنان را خطری برای کارگران سفید می‌دانستند. 

درباره کتاب ریشه ها

هیلی در این داستان، زندگی خانواده و اجداد خود را به تصویر می‌کشد. پیام این داستان، وضعیت نابسامان امریکاییان افریقایی‌تبار و بیان رنج‌ها و کاستی‌های زندگی آن‌ها در دوران برده‌داری و پس از آن است. هیلی به شناساندن مفاهیم تبعیض‌نژادی، بردگی، بیگاری و تحت استثمار دیگران بودن می‌پردازد و آن‌ها را محکوم می‌کند.

این اثر درواقع مستندی است که به شکل رمان نوشته شده و روایتی واقع‌گرایانه دارد، داستان با تولد قهرمان اصلی «کونتا کینته» در دهکده‌ای مسلمان در گامبیا آغاز می‌شود. او با فرهنگ سنتی رشد می‌کند و زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ای را همراه خانواده و قبیله‌اش می‌گذراند. اما تراژدی از جایی آغاز می‌شود که بازرگانان برده، او را غافلگیر می‌کنند و می‌دزدند. کونتا به همراه عده‌ای دیگر از سیاه‌پوستان در بدترین وضع با کشتی‌های تجارت برده به امریکا برده می‌شود....

الکس هیلی می‌کوشد در کتاب خود یک‌بار دیگر تاریخ را، این‌بار از زبان شکست‌خوردگان، بنویسد. می‌کوشد از سیاهان در برابر داستان‌هایی که از سرشت کودن و تنبل و کم‌جنبه آن‌ها وارد تاریخ امریکا شده، دفاع کند. می‌خواهد نشان دهد که در استقلال امریکا و ثروتمند شدن آن سیاهان هم‌نژادش چه نقش عمده‌ای داشتند و در نتیجه حق دارند از مواهب امروز امریکا سهم خود را طلب کنند.

 خواندن کتاب ریشه‌ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن رمان زیبای ریشه‌ها را به همه علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی پیشنهاد می‌کنیم. این کتاب با مضمون ضد تبعیض نژادی می‌تواند برای کسانی که به این مفهوم اهمیت می‌دهند، مفید باشد.

 بخشی از کتاب ریشه‌ها

دو باران گذشت. شکم بینتا دوباره بالا آمده بود و تنگ حوصلگی او حتی از معمول هم بدتر شده بود. آن‌قدر هر دو پسرش را کتک می‌زدکه کونتا هر روز صبح از اینکه بزها را به چرا می‌برد و چند ساعتی از دست مادرش خلاص می‌شد شکرگزار بود. و بعدازظهرها وقتی باز می‌گشت، بی‌اختیار دلش به حال لامین می‌سوخت، چون او آن‌قدر بزرگ شده بودکه به علت شیطنت کتک بخورد، و درعین‌حال هنوز آن‌قدر بزرگ نشده بود که بتواند به تنهایی از خانه بیرون رود. این بود که یک روز وقتی کونتا به خانه آمد و دید برادر کوچکش اشک می‌ریزد، با احتیاط از مادرش پرسید چون می‌خواد پیغامی برساند، آیا لامین را هم می‌تواند با خود ببرد و مادرش با اوقات - تلخی گفت "بله!" لامین کوچولوی لخت و پتی نمی‌توانست شادی خود را از این مهربانی عجیب کونتا پنهان کند. اما کونتا آن‌قدر از دست خودش عصبانی شد که تا به جایی رسیدند که دیگر صدا به گوش بینتا نمی‌رسید، مشت و لگد محکمی به لامین زد. لامین ناله‌اش بلند شد - و آن‌وقت مثل سگی دنبال برادرش به راه افتاد.

بعد از آن روز، کونتا می‌دید که لامین هر روز بعدازظهر با اشتیاق در کنار در ایستاده است، به این امید که برادر بزرگش دوباره او را بیرون ببرد. کونتا تقریباً هر روز این کار را می‌کرد - اما نه به خاطر اینکه دلش می‌خواست. از ترس بینتا بود. بینتا از اینکه می‌تواند مدتی از دست او راحت باشد، آن‌قدر راضی بود که کونتا می‌ترسید اگر لامین را با خودش نبرد، از مادرش کتک بخورد. مثل این بود که خواب بدی دیده باشد که برادر کوچک لخت و عورش مثل یک زالوی درشت بولونگ به او چسبیده است. اما چیزی نگذشت که کونتا متوجه شد بعضی از هم‌سن‌های او هم برادر کوچکشان را دنبال خودشان به‌راه می‌اندازند. با اینکه برادر کوچک‌ها در کناری بازی می‌کردند، چشمشان به برادر بزرگ‌ها بود، برادر بزرگ‌ها هم تا آنجا که می‌توانستند به آن‌ها بی‌اعتنایی می‌کردند. گاهی همان‌طورکه پسر کوچک‌ها تقلا می‌کردند تا به پسر بزرگ‌ها برسند، پسر بزرگ‌ها ناگهان بر می‌گشتند و آن‌ها را به مسخره می‌گرفتند. وقتی کونتا و رفقایش از درخت بالا می‌رفتند، برادر کوچک‌ها که سعی می‌کردند دنبال آن‌ها بروند، معمولاً به زمین می‌افتادند و این‌گونه موارد پسر بزرگ‌ها به قهقهه به دست و پا چلفتی بودن آن‌ها می‌خندیدند. مثل این بود که همراه بردن برادر کوچک‌ها تفریح هم داشت.

کونتا گاهی که با لامین تنها بود بیشتر به برادرش توجه می‌کرد. دانهٔ کوچکی را لای انگشتانش می‌گرفت و برای او توضیح می‌داد که درخت تنومند بائوباب ژوفوره از چنین دانهٔ ریزی رشد می‌کند. یک زنبور عسل می‌گرفت و با دقت به لامین نشان می‌داد تا نیش آن را ببیند. آن‌وقت زنبور را طاقباز می‌گرد و می‌گفت که زنبور چگونه شیرینی گل‌ها را می‌مکد و آن را در لانه‌های خود در بلندترین درختان تبدیل به عسل می‌کند. و لامین یکریز سؤال می‌کرد، و کونتا هم با شکیبایی به بیشتر آن‌ها جواب می‌داد. لامین خیال می‌کرد که کونتا جواب تمام سؤال‌ها را می‌داند و کونتا از این گمان او خوشش می‌آمد، چون سبب می‌شد او خود را بزرگ‌تر از هشت بارانی که بود بپندارد. برخلاف میلش برادر کوچکش را حالا دیگر بچه‌ای پر آزار و شیطان نمی‌دانست.


Mohammad
۱۳۹۹/۰۶/۲۳

عالی... جزء یکی از بهترین هایی که خوندم! چاپی این کتاب و خوندم چه قدر خوب که تو طاقچه هم اومد

mh.mirvakili
۱۳۹۹/۰۶/۲۴

سلام یکی از بهترین کتابهایی که خوندم حتما مطالعه کنید مخصوصا اونایی که هنوز به آمریکا و اروپا چشم امید دارن.بخونید ببینید مدعیان حقوق بشر چه جانورهای وحشی ای هستن.

مسلم عباسپور
۱۳۹۹/۰۸/۰۶

قطعا بهترین رمانی ست که درباره برده داری میشه خوند. با بخش هایی از کتاب عمیقا گریستم و از تمام ماجراها در درونم یک رنج بی پایان ساختم تا یادم بماند انسانیت هیچگاه نباید در وجود ما خاموش شود

گل یاس
۱۳۹۹/۰۷/۲۹

یک رمان بسیار خوب از تاریخ برده داری در آمریکا خواندنش رو توصیه میکنم

tizaras
۱۳۹۹/۰۹/۰۹

نسخه چاپی این کتاب رو سالها پیش خوندم. متن جذاب و داستان پرکششی داره

نویسنده‌کوچك.
۱۳۹۹/۰۶/۲۳

این کتاب فیلمش هم هست عالیه ببینین و چیزهایی رو به تصویر کشیده که غیر قابل باوره😯

فاطمه کریمی
۱۳۹۹/۱۰/۱۴

رمانی جذاب درباره ی انسان هایی که به بردگی کشیده شدند. من که خیلی دوستش داشتم!

کشاورز
۱۳۹۹/۰۸/۰۲

این کتاب را مدت‌ها قبل خارج از طاقچه خوانده‌ام. کتاب خوبی است. تاریخ برده‌داری و چرایی ریشه مشکلات سیاهان در غرب بویژه آمریکا.

zahra.m
۱۳۹۹/۰۹/۲۸

خواهشا بیارید توی طاقچه بی نهایت.......

parisasafaroo
۱۴۰۰/۰۲/۰۳

این کتاب را چهار بار خوانده ام و تصمیم گرفتم اینجا هم دانلودش کنم‌ . یک داستان بی نظیر.

باشد که این سرگذشت، سرگذشت مردم ما، از تلخی میراث تاریخ‌هایی که بیشتر به دست فاتحان نگاشته شده، بکاهد.
فاطمه کریمی
«هرگز کاملاً دشمن خود را محاصره نکنید. راه فرار برایش بگذارید، چون اگر به دام بیفتد، نومید می‌شود و سخت‌تر می‌جنگد.»
saba
تو هم مثل خیلی‌های دیگر می‌گویی که برده‌ها خیلی خرج برمی‌دارند. من هرگز با این عقیده موافق نبوده‌ام. به نظرم این عقیده درست نباشد، چون مگر برده‌ها غذایی را که می‌خورند خودشان نمی‌کارند، و خودشان درو نمی‌کنند؟ تازه زاد و ولد هم می‌کنند - هر بچه‌ای که از آن‌ها به دنیا بیاید خودش پول است. خیلی از آن‌ها می‌توانند مهارت‌هایی فرا بگیرند که تازه ارزش آن‌ها را بیشتر می‌کند. من صددرصد عقیده دارم که امروز بهترین سرمایه‌گذاری بشر اول برده و بعد زمین است. هیچ‌کدام از برده‌هایم را نمی‌فروشم. این‌ها ستون فقرات نظام ما هستند.»
mmz_133
قابل تعمق است که کونتای افریقایی این حقیقت را بهتر و بیشتر از هر جامعه‌شناس محقق معاصر دریافته که بریدن از سنن و آداب فرهنگ و مذهب خویش پذیرفتن قطعی یوغ بردگی و مسخ کامل است و ازهمین‌رو می‌کوشد تا هویت خویش این تنها سلاحش را از دست ندهد.
mmz_133
نمی‌توانست باور کند که چنین ثروت باورنکردنی‌ای واقعاً وجود دارد و آدم‌ها واقعاً این‌طور زندگی می‌کنند. به ضیافت‌های بسیار رفت، و خیلی طول کشید تا فهمید که آن‌ها به این شکل زندگی نمی‌کنند، که تمام این چیزها بسیار غریب و مصنوعی است، مثل رؤیایی شیرین که سفیدها در سر می‌پرورانند، دروغی است که به خودشان می‌گویند: که نیکی می‌تواند از بدی زاده شود، که امکان‌پذیر است کسانی نسبت به یکدیگر متمدن باشند، اما کسانی دیگر را انسان ندانند، همان کسانی که خون، عرق و شیر مادرهایشان سبب شده بود، آن‌ها چنین زندگی پر تنعمی‌داشته باشند.
mmz_133
وقتی جرج گفت عمومینگو گفته است که یکی از پول‌دارها به نام ارباب جیووت که خروس جنگی دارد، سه هزار دلار برای یک پرنده پول داده، مالیزی خانم گفت: «وای خدا! سه یا چهار کاکاسیا با هم، آن‌قد نمی‌ارزن.»
mmz_133
وقتی جرج گفت عمومینگو گفته است که یکی از پول‌دارها به نام ارباب جیووت که خروس جنگی دارد، سه هزار دلار برای یک پرنده پول داده، مالیزی خانم گفت: «وای خدا! سه یا چهار کاکاسیا با هم، آن‌قد نمی‌ارزن.»
mmz_133
«اگر ارادهٔ الله شما این است پس شیطان را به من بدهید!»
saba
شایدم یه روزی برسه که دیگه برده مرده تو کار نباشه.» اشفورد به تلخی گفت: «خوب، ما که انقد زنده نمی‌مونیم اون روزو ببینیم.» ویرجیل به بچهٔ ایرن اشاره کرد و گفت: «اما شاید این ببینه.»
saba
گاه، حالتی در انسان پدید می‌آید که به آن می‌گویند «تجربه اوج» - و منظور حالتی عاطفی است که در سراسر زندگی انسان هیچ‌چیز از آن فراتر نیست.
saba

حجم

۹۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۷۶ صفحه

حجم

۹۵۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۷۷۶ صفحه

قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان