دانلود و خرید کتاب رویای گمشده روح الدین خلیلی دشتی
تصویر جلد کتاب رویای گمشده

کتاب رویای گمشده

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رویای گمشده

رویای گمشده رمانی اجتماعی معمایی نوشته روح‌الدین خلیلی دشتی درباره زندگی و دردسرهای دختری به اسم ستاره است.

 درباره کتاب رویای گمشده

 ستاره دوسه‌ماهی است که پرستار پدر بهراد شده است. بهراد از آشنایان سارا دوست ستاره است. حالا ستاره گرفتار یک دردسر بزرگ شده است. دزد گاوصندوق خانه پدر بهراد را خالی کرده و بهراد به ستاره به عنوان یک غریبه تازه‌وارد مشکوک است...

خواندن کتاب رویای گمشده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 دوست‌داران رمان‌های اجتماعی و عبرت آموز فارسی

بخشی از کتاب رویای گمشده

نه امکان نداره کار اون باشه! من می‌شناسمش دختر پاک و ساده‌ایه.

- یعنی چی که میشناسیش؟ مگر نمیگی فقط سه ماهه که اینجا مشغول شده؟

بهراد، غرق در افکار جورواجور شد. سرگرد راست می‌گفت چطور می‌شود کسی را ظرف سه ماه شناخت؟ وانگهی وجود یک گاو صندوق پر از پول و مدارک مهم هرکسی را وسوسه می‌کند؛ اما ستاره... یعنی ممکنه؟

صدای سرگرد فتحی، بهراد را به خودش آورد:

ببین بهراد جان در این که سارق خودی بوده شکی نیست، طرف بدون ریخت و پاش یک‌راست رفته سر صندوق...

- بله، کار خودشه! فرصت کافی هم داشته اون می‌دونست من پول‌ها و مدارک رو کجا میذارم. اصلاً از کجا می‌دونست اون روز ۱۰ میلیون پول نقد میارم خانه؟ من همیشه حدود یه میلیون تومن نگه میداشتم برای مواقع ضروری، متوجه که هستید... به‌خاطر وضع پدر...»

سرگردهم ازجاش بلند شد و درحالی‌که سمت پنجرهٔ مشرف به حیاط می‌رفت گفت:

البته نمیشه بدون مدرک یا اعتراف گرفتن ثابت کرد. به هرحال تنها مظنون ما همین ستاره خانومه، وقتی اومد کاملاً طبیعی رفتارکن و به روش نیار ممکنه حرفه‌ای باشه و در برابر برخورد مستقیم به بن بست بخوریم، من دادم سوابقش رو بررسی کنند.

سرگرد دفترچهٔ کوچکی را که تا آن موقع در دستش بود در جیب بغل کتش گذاشت. بعد رو به بهراد کرد:

الان کجاست؟

بهراد دوباره رفت و روی مبل نشست و درحالی‌که سرش را میان دستانش گرفته بود جواب داد:

- نمیدونم امروز رو مرخصی گرفت که خواهر و برادرش رو ببره پارک و سینما. نکنه فرارکرده؟

سرگردگفت با ده میلیون کجا میخواد بره؟... آدرسش رو که داری؟

- نه دقیقاً وقتی میرسوندمش یه جایی پیاده می‌شد و می‌گفت خونشون همونجاست؛ اما دقیق نمی‌گفت کجا یه تلفن دارم ازش البته اعتباریه...

سرگرد سرزنش‌کنان گفت:

من نمی‌دونم تو چطور یک شرکت رو می‌گردونی، آخه آدم عاقل، یه دختر رو ورداشتی آوردی تو خونت نه آدرسی، نه تلفن درست وحسابی، نه سابقه‌ای...

"

پروانه
۱۳۹۹/۱۰/۱۸

اصلا کشش نداشت. بسیار ابتدائی بود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

حجم

۸۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان