کتاب از حصار خاک تا معراج نور
معرفی کتاب از حصار خاک تا معراج نور
کتاب از حصار خاک تا معراج نور نوشته پروانه نوری است. این کتاب زندگینامه و خاطرات سردار شهید جاویدالاثر محمدحسین حیدری است.
درباره کتاب از حصار خاک تا معراج نور
بدون شک هشت سال دفاع مقدس و مقاومت مردم غیور ایران اسلامی در برابر دشمنان اسلام در تاریخ جهان کمنظیر و در تاریخ این مرز و بوم برگی زرین و افتخاری ماندگار است. این دوران طلایی گنجینهای از ارزشهای والای انسانی و الهی را به همراه داشت که رسالت سنگین را برای ثبت و حفظ آن بر دوش نهادهای مسئول و آحاد مردم نهاده است.
همهٔ استانهای کشور در این هشت سال نقشی مؤثر و ارزشمند داشتند؛ اما استانهای هممرز با کشور متخاصم، چون صحنهٔ اصلی نبرد بودند، نقش بارزتری ایفا کردند. کرمانشاه، به دلیل موقعیت جغرافیای خاص و قرار گرفتن در مسیر بغداد- تهران اهمیت نظامی و سیاسی بالایی داشت. دشمن متجاوز برای عمق بخشیدن به امنیت پایتخت خود، یعنی شهر بغداد، با تهاجم گسترده سپاه دوم خود این استان را صحنهٔ نبرد قرار داد و حتّی قبل از شروع رسمی جنگ، بخشهایی از این استان را در محورهای منتهی به نفتشهر – قصرشیرین، تصرف و اشغال نمود.
مقاومت مردم کرمانشاه فقط در نبردهای زمینی و عملیاتهای نظامی متجلی نشد. بلکه خودش را در تمام ابعاد مبارزه نشان داد. این کتاب به زندگی یکی از شهدای این خطه میپردازد. شهید جاویدالاثر محمد حسین حیدری.
خواندن کتاب از حصار خاک تا معراج نور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند خاطرات جنگ را بخوانند و زندگی شهدا را بدانند پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب از حصار خاک تا معراج نور
شهریورماه ۱۳۹۲ بود که بهطور جدّی تحقیقم را در مورد شهید حیدری شروع کردم و به این منظور به جاهای مختلفی مراجعه کردم. یک روز به این امید که از او اثری پیدا کنم، به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدّس استان کرمانشاه مراجعه کردم. آنجا بود که با برادر مرادعلی محمدی آشنا شدم و متوجّه شدم که ایشان از همرزمان و دوستان بسیار نزدیک شهید حیدری هستند! خیلی برایم عجیب بود و خواست خدا بود که من ایشان را ببینم. هرگز فکرش را هم نمیکردم که به این زودی با صمیمیترین دوست شهید حیدری آشنا بشوم؛ آن هم در حالی که ایشان مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان باشند و در راستای حفظ آثار شهدا خدمت کنند! البتّه ایشان هم خیلی تعجّب کردند و خوشحال شدند که پس از سی سال کسی از همرزم گمنامشان سراغی میگیرد؛ خوشحالی در چهرهشان کاملاً مشهود بود. در همان دیدار اوّل، ایشان فکر چاپ کتاب را به ذهنم انداختند و قول همکاری دادند. من هم که مدّتها بود در آرزوی خدمتی به شهدا بودم، همان لحظه به ایشان قول دادم که در این زمینه تمام تلاشم را بکنم و مطمئن شدم که در حال حاضر، چاپ کتاب، هرچند کمترین کار؛ امّا بهترین کار است.
و این بود آغاز راهی که میدانستم قدمنهادن در آن، قطعاً دشواریهایی دارد؛ امّا توجّه و عنایت خاصّ خداوند و ارواح طیّبهٔ شهدا؛ علیالخصوص خود شهید محمدحسین حیدری، راهم را روشن و پرنور ساخت و مشکلات این مسیر را برایم سهل و آسان نمود. توکّل کردم به خدا و تصمیم جدّی گرفتم که هر طور شده، به نتیجهٔ مطلوب برسم.
حجم
۶۱۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۶۱۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه