کتاب علمالنفس مشائیان مسلمان
معرفی کتاب علمالنفس مشائیان مسلمان
علمالنفس مشائیان مسلمان نوشته ابراهیم دادجو کتابی در حوزه تاریخ فلسفه و درباره علم النفس در میان فیلسوفان مسلمان مشایی است.
درباره کتاب علمالنفس مشائیان مسلمان
اثر حاضر که در باب علمالنفس آدمی و قوا و استعدادهای نفس انسانی و به طور کلّی در باب نفس آدمی به بحث میپردازد، میکوشد نفس آدمی را، در سلسله مراتب قوا و استعدادهای مختلفی که دارد، از منظر مهمترین فیلسوفان مشائی مسلمان، یعنی کندی، فارابی، ابنسینا و ابنرشد مورد بحث قرار دهد. روال بحث اینگونه است که قوای مختلف نفس به ترتیب قوای گیاهی و قوای حیوانی و قوای انسانی جزء به جزء از منظر آن فیلسوفان مشائی مسلمان بررسی و سپس با عطف توجه به آرای ارسطو، به تطبیق و نقد و ارزیابی نظر آنان پرداخته شده است.
تحقیق حاضر در مقام بحث از «علمالنفس» مهمترین فیلسوفان مشائی مسلمان است و به این پرداخته است که مشائیان مسلمان از این «نفس» چه تعریفی دارند؟ دلیل آنان بر وجود نفس چیست؟ «علمِ نفس» چیست و متعلَّق به چیست؟ قوای مختلف نفس، عبارت از قوای حسی و خیالی و عقلی، چیستند و دارای چه مراتبی هستند؟ حواس ظاهری و باطنی چیستند؟ عقل نظری و عملی و مراتب عقل نظری، یعنی عقل هیولانی و عقل بالملکه و عقل بالفعل و عقل بالمستفاد و عقل قدسی چیستند؟ مقصود از عقل منفعل و عقل فعّال چیست؟ طیّ بحث بهتدریج، با نگاهی نقادانه، هر یک از این مباحث بررسی و به دیدگاههای اصلی کندی، فارابی، ابن سینا و ابنرشد پرداخته خواهد شد.
خواندن کتاب علمالنفس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پژوهشگران حوزه فلسفه اسلامی را به خواندن این کتاب دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب علمالنفس مشائیان مسلمان
میان مشّائیان مسلمان، کندی نخستین فیلسوف مشهوری است که از «نفس» سخن گفته و آن را تعریف کرده است. کندی که از یک سو تحت تأثیر آرای افلاطون و ارسطو و از سوی دیگر تحت تأثیر کتاب اثولوجیا، که به اشتباه به ارسطو منسوب بود، قرار داشت، درباب نفس با دو دیدگاه متعارض روبهرو بود. او از یک سو به دیدگاههای افلاطون و فلوطین متمایل است و همچون افلاطون نفس را دارای قوای شهوت و غضب و عقل میداند و همانند فلوطین نفس را بعد از عقل و صادر از عقل میداند و از سوی دیگر همچون ارسطو باید عقل را جزو نفس بداند و نفس را مقدّم بر عقل به شمار آورد. کندی که بین این آرا مردّد بود، نخست در رساله فی حدود الاشیاء و رسومها «نفس» را بر مذاق ارسطو و به «کمال اول جسم طبیعی دارای حیات بالقوه» تعریف میکند؛ اما در نهایت در ابتدای رساله خود القول فی النفس المختصر من کتاب ارسطو و أفلاطن و سائر الفلاسفة۱ به دیدگاه افلاطون و فلوطین متمایل میشود و «نفس» را اینگونه تعریف میکند: «نفس چیزی بسیط، دارای شرافت و کمال، و دارای جایگاه رفیع است. همان طور که نور خورشید دارای جوهر خورشید است، جوهر نفس نیز از سنخ جوهر باری تعالی است».۲ او، در ادامه همین تعریف، نفس را غیر از بدن و مباین با بدن میداند و جوهر آن را جوهری الهی و روحانی به شمار میآورد و از آنجا که آن را از عوارض جسمانی همچون شهوت و غضب دور میداند، آن را نسبت به بدن شریف و برتر به شمار میآورد.
حجم
۱۵۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه