کتاب نفیرنامه
معرفی کتاب نفیرنامه
کتاب نفیرنامه نوشته فوزیه مجد است. این کتاب نوعی نقد و نظر است. نگاهی فلسفی، شاعرانه و نمادین. نوعی نگاه عمیق در فراز و فرود موسیقی دستگاهی ـ ردیفی ایران.
درباره کتاب نفیرنامه
فوزیه مجد در ابتدای کتابش میگوید گویی این کتاب ناگهان ظاهر شده است و بعد دوباره فرو رفته است. او معتقد است موسیقی کهن مردم ایران است که توانسته در طول اعصار در مناطق مختلف، با رنگ و بو و هویتهای گوناگون، پویا و زنده بماند و هنوز، شاید، بخشی از آنها ماندگار و فعال مانده و اکنون، تنها، توسط موسیقیدانهای همان مناطق میتواند نگهداری و پاسداری شود، کسانی که با نمونه و نواختههای استادان نسلهای قبل آشنا باشند. دوام این موسیقی نیاز به تلاش، مهر و فداکاری آنها دارد. هنوز معتقدم که با این موسیقیها بیحرمتی و بازی نشود. پرداختن به این موسیقی با شگردهای موسیقی غرب که مورد علاقهٔ برخی از آهنگسازان است، فایدهای برای آن موسیقی ندارد، زبان بیگانهای است که به آن تزریق میشود و آن را به مسیری دیگر هدایت میکند.
خواندن کتاب نفیرنامه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به موسیقی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب نفیرنامه
همزمان با رفتوآمد واژهها روی دستهٔ ساز، زمزمهای از قایق برمیخیزد: «آیا خواهیم بود؟» یکی میگوید: «درد خود را به که گویم، منکه میتوانستم همهچیباشم.»
این قایق درختی را با خود حمل میکند که شاخههایش نیمی از قایق را دربر گرفته. رابطهٔ ویژهای میان این درخت و سرنشینان پریشان قایق برقرار است. گویی درخت با بهت و اندوه پیوندی ژرف دارد، چون هرگاه پریشانی این چندنفر به شدت اوج میگیرد و اشک و نوای سازها به فغان میرسند، شاخههای این درخت به حرکت درمیآیند، برگها خزان میکنند و از آن درخت، غباری تراوش میکند که بهتدریج در قالب واژههایی در فضا ترسیم میشود. یکی از آنها «آینده» است با علامت سؤالی که فورآ در کنارش قرار میگیرد و سپس واژهٔ «گذشته»، آن هم با علامت سؤال. یکی از سرنشینان که این غبار آینده و گذشته را نمیتواند درست ببیند، اغلب میآید که بگوید «و اکنون» با علامت سؤال، که ناگهان داستانی برای درخت روی میدهد. تمام درخت از تنه و شاخه و ریشه به لرزه درمیآید، برگها فرو میریزند و همهمهای در قایق میپیچد:
«که گوش دهید، درخت ما حرفی دارد.»
از آن درخت نفیری به آسمان تنوره میکشد که: «ای سرنشینان غمزدهٔ قایق ــ بشتابید.»
همه به درخت خیره میشوند و یکی با صدایی گرفته میپرسد:
«آیا دیر نشده؟»
و این سؤالی است که به راه افتاده ــ مدتی است ــ جلویش را نتوان گرفت ــ دارد میرود.
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۸۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه